کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوبرجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوبرجه
لغتنامه دهخدا
دوبرجه . [ دُ ب ُ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش اسفراین شهرستان بجنورد. دارای 109 تن سکنه . آب آن از قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دوبرجه
لغتنامه دهخدا
دوبرجه . [ دُ ب ُ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش اسفراین شهرستان بجنورد. دارای 441 تن سکنه . آب آن از قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دوبرجه
لغتنامه دهخدا
دوبرجه . [ دُ ب ُ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش جغتای شهرستان سبزوار. دارای 200 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دوبرجه
لغتنامه دهخدا
دوبرجه . [ دُ ب ُ ج َ / ج ِ] (ص نسبی ) دوبامه . دوبرجی . کبوتر که در دو برج آشیان دارد. (یادداشت مؤلف ): مثل کبوتر دوبرجه ؛ مجازاً، دورنگ و غیرثابت و بوالهوس . رجوع به دوبرجی شود.
-
واژههای مشابه
-
کبوتر دوبرجه
لغتنامه دهخدا
کبوتر دوبرجه . [ ک َ ت َ رِ دُ ب ُ ج َ/ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کبوتر دوبامه . کبوتر دوبرجی . رجوع به کبوتر دوبامه و کبوتر دوبرجی شود.
-
جستوجو در متن
-
دوبامه
لغتنامه دهخدا
دوبامه . [ دُ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) دوبرجی . کبوتری که دریک برج قرار نگیرد. (آنندراج ). دوبرجه : جایی نمی روم ز در و بام این حرم نی زآن کبوتران دورنگ دوبامه ام .سنجر کاشی (از آنندراج ).
-
کبوتر دوبرجی
لغتنامه دهخدا
کبوتر دوبرجی . [ ک َ ت َ رِ دُ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کبوتر دوبامه . کبوتر دوبرجه . || قطره زن . هرجایی . هرزه گرد. هرزه کار. سگ پاسوخته . پاسوخته . بی سکون . کنایه از شخصی که بر یکجا و یک کار قرار نگیرد. (مجموعه ٔ مترادفات ص 286). رجوع به کبو...
-
کبوتر دوبامه
لغتنامه دهخدا
کبوتر دوبامه . [ ک َ ت َ رِ دُ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کبوتری است که آشیانه ٔ معین نداشته باشد. (آنندراج ). کبوتر دوبرجه . || کنایه از شخص هردری است که به یک جا ثبات و قرار نگیرد. (آنندراج ). شخصی که به یک جا ثبات و قرار نگیرد. (فرهنگ فار...
-
دوبرجی
لغتنامه دهخدا
دوبرجی . [ دُ ب ُ ] (ص نسبی ) دوبامه . کبوتری که در یک برج قرار نگیرد. (از آنندراج ). کبوتری که در کبوترخان مقیم نمی ماند. (ناظم الاطباء). دوبرجه : کشد سوی خود برج از این منزلم دوبرجی شده چون کبوتر دلم . یحیی کاشانی (از آنندراج ). || به اصطلاح لوطیان...