کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چهار برابر کردن
لغتنامه دهخدا
چهار برابر کردن . [ چ َ / چ ِ ب َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوبار مضاعف کردن . دوبار دوچند کردن . افزودن چیزی یا تعدادی یا عددی تا آنجا که چهار برابر میزان اول شود.
-
دوپر
لغتنامه دهخدا
دوپر. [ دُ پ ِ ] (ق مرکب ) دودفعه ، چه «پر» پل است که دفعه و کرت باشد. (لغت محلی شوشتر). دوبار. رجوع به دوبار و دوباره شود.
-
ورگار
لغتنامه دهخدا
ورگار. [ وَ ] (اِ) میوه ای که در سال دوبار به دست می آید. (ناظم الاطباء).
-
دودمه
لغتنامه دهخدا
دودمه . [ دُ دَ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) با دوبار دم . که دوبار دم دیده یا کشیده باشد. پلو یا چلوی شب مانده که روز دوباره گرم کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
مرتین
لغتنامه دهخدا
مرتین . [ م َرْ رَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ مَرَّة. دوبار. دو دفعه . رجوع به مَرَّة شود.
-
مرین
لغتنامه دهخدا
مرین . [ م َرْ رَ ] (ع اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دوبار. (ناظم الاطباء). رجوع به مَرّ و مرة شود.
-
چهارپاره کردن
لغتنامه دهخدا
چهارپاره کردن . [ چ َ / چ ِ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوبار دونیمه کردن . رجوع به چهارپاره شود.
-
ابوالفهد
لغتنامه دهخدا
ابوالفهد. [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) بصری . نحوی . ازشاگردان زجاج و او کتاب سیبویه را دوبار نزد زجاج خوانده و کتاب الایضاح در نحو از اوست . (ابن الندیم ).
-
بیست
لغتنامه دهخدا
بیست . (عدد، ص ، اِ) عقد دوم از عقود اعداد یعنی دو دفعه ده . (ناظم الاطباء). عددی پس از نوزده و قبل از بیست ویک . (یادداشت مؤلف ). دو ده . (انجمن آرا). عشرون و عشرین . نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «20» و در حساب جمل «ک » باشد و مؤلف نیز در یادداشتی ...
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َس َ ] (اِخ ) علی بن عمر. از مردم ایران . طب و فقه در غرناطه فراگرفت و دوبار بقضاء این ناحیت رسید و در سال 539 هَ . ق . درگذشت . (به نقل لکلرک از کازیری ).
-
دوسی
لغتنامه دهخدا
دوسی . [ دُ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) دوبار سی . دو ضرب در سی . دو تا سی . شست . شصت . (یادداشت مؤلف ) : کسی را که سالش به دوسی رسیدامید از جهانش بباید برید.فردوسی .
-
دوپرویزنی
لغتنامه دهخدا
دوپرویزنی . [ دُ پ َ زَ ] (ص نسبی ) میده که دوباره بیخته شده باشد. (غیاث ). در آنندراج به غلط معده که دوبار پخته باشند ضبط شده است . (یادداشت لغتنامه ) : حریری رقاق دوپرویزنی چو مهتاب تابنده از روشنی .نظامی .
-
مجئی
لغتنامه دهخدا
مجئی . [ م َ ئی ی ] (ع ص ) سقاء مجئی ؛ خیکی که به دو پیوند ازهر دو جانب آن را دوخته باشند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خیک دوبار دوخته شده . (ناظم الاطباء).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک مکنی به ابوعمرو [یا ابوعمر ] اشبیلی فقیه مالکی صاحب کتاب استیعاب در مذهب مالک . وفات او به سال 401 هَ . ق . بوده است . گویند دوبار بقضای قرطبه دعوت شد و او امتناع کرد.
-
خاک مال کردن
لغتنامه دهخدا
خاک مال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر زمین آوردن پهلوان را. (غیاث اللغات ). || شستن با مالیدن خاک و آب با هم بچیزی . || تطهیر: ولوغ کلب را خاک مال کنند و سپس دوبار بشویند. || خوار و ذلیل کردن . رجوع به خاک مال شود.