کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دواوین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دواوین
لغتنامه دهخدا
دواوین . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دیوان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اداره و دفتر کار وزارتخانه در قدیم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دیوان شود. || ج ِ دیوان به معنی دفتر محاسبه . دفتر حساب . دفتر عمومی برای ثبت درآمد و هزینه . (از یادداشت مؤلف ) : و نزل...
-
واژههای مشابه
-
اصحاب دواوین
لغتنامه دهخدا
اصحاب دواوین . [ اَ ب ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنانکه عهده دار عایدات کشورند. سرکاران و ناظران خزانه و مالیه ٔ دولت . مستوفیان . وزرای دارایی در تداول امروزی .صاحبدیوانان . رؤسای دفاتر محاسباتی : بمدد اصحاب دواوین و مستخرجان معاملات وصیت کرد....
-
جستوجو در متن
-
دیاوین
لغتنامه دهخدا
دیاوین . [ دَ ] (ع اِ) دواوین . ج ِ دیوان . (منتهی الارب ). رجوع به دیوان و دواوین شود.
-
خشنی
لغتنامه دهخدا
خشنی . [ خ ُ ش َ ] (اِخ ) سلیمان بن سعدالخشنی . نخستین کسی است که دواوین را از رومی به عربی نقل کرد و نیز نخست مسلمانی است که ولایت دواوین را در عصر اموی بعهده گرفت و قبل از او نصاری این شغل را بعهده داشتند. وی به امر عبدالملک بن مروان دفترها را از ر...
-
جرجس نعوم
لغتنامه دهخدا
جرجس نعوم . [ ج ِ ج ِ ؟ ] (اِخ ) ابن یوسف نعوم . وی ادیب و شاعر بود. او راست : 1- ثلاثة دواوین . 2- روایة المروئة و الوفا. (از معجم المؤلفین ).
-
شرقی
لغتنامه دهخدا
شرقی . [ ش َ ] (اِخ ) ابن قطامی . شرقی بن القطامی ، مکنی به ابوالمثنی ولیدبن حصین ، یکی از نسابین و روات اخبار و انساب و دواوین است و قصیدة العریب از اوست . (از ابن الندیم ). از راویان است و از ابومجالد روایت می کند. (منتهی الارب ).
-
جابرة
لغتنامه دهخدا
جابرة. [ ب ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث جابر. || ظالمانه ، ستمگرانه ، جابرانه : امور دواوین و قوانین در سلک نظام آوردو رسوم جابره برانداخت . (ترجمه تاریخ یمینی ص 42).
-
عروش
لغتنامه دهخدا
عروش . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَرش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عرش شود : همی بینید که عروش و بارگاه دواوین او مهدوم و مهدود... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 454). || خانه های مکه . (ناظم الاطباء). بیوت مکه . (اقرب الموارد). رجوع به عرش شود.
-
صبور
لغتنامه دهخدا
صبور. [ ص َ ] (اِخ ) نام وی حسین افندی از متأخران شعرا و خطاطان و از مردم تبریز است . وی به استانبول رفت و به استنساخ دواوین شعرا پرداخت . از اوست :آل شانه دستکه صنما طاره تللرک کوکلم کبی طاغیت ینه رخساره تللرک .(قاموس الاعلام ترکی ).
-
ابوالمکارم
لغتنامه دهخدا
ابوالمکارم . [ اَ بُل ْ م َ رِ ] (اِخ ) (قاضی ...) اسعدبن الخطیر ممّاتی ابی سعید مهذب بن مینای نصرانی . کاتب و شاعر و ناظر دواوین در مصر و او سیرت صلاح الدین ایوبی و نیز کلیله و دمنه را نظم کرده است . وفات بسن شصت وشش سالگی به سال 606 هَ . ق .
-
اصحاب دیوان
لغتنامه دهخدا
اصحاب دیوان . [ اَ ب ِ دی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحبدیوانان . کاتبان . رئیسان دفاتر و نامه ها. رئیسان امور دیوانی و دولتی . وزیران امور مالی و محاسباتی . دبیران : و هریک از اصحاب دیوان او صدری بود با اصل و حسب و علم . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 92...
-
ابن سریح
لغتنامه دهخدا
ابن سریح . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) اسحاق بن یحیی بن سریح نصرانی ، مکنی به ابوالحسین . او ظاهراًتا 377 هَ .ق . حیات داشته است . (ابن الندیم ). مولد او به سال 300 بوده . ابن سریح در امور دواوین و صناعت خراج و مناظره ٔ عمال (استنطاق ) معرفتی بسزا داشته ودر ...
-
ابن مماتی
لغتنامه دهخدا
ابن مماتی . [ اِ ن ُ م َم ْ ما ] (اِخ ) قاضی ابوالمکارم اسعدبن خطیر ابی سعید مهذّب . کاتب و شاعر. ناظر دواوین مصر بود و او را مصنفات بسیار است . از جمله قوانین الدواوین و آن در مصر به طبع رسیده و دیگر فاشوش فی احکام قراقوش و کتاب کلیله و دمنه و سیرت ...