کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دواخل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دواخل
لغتنامه دهخدا
دواخل . [ دَ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ داخلة، نهانی زمین . (آنندراج ). رجوع به داخلة شود. || ج ِ دوخلة. (ناظم الاطباء). رجوع به دوخلة شود.
-
جستوجو در متن
-
داخلة
لغتنامه دهخدا
داخلة.[ خ ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث داخل . رجوع به داخله شود.- داخلةالارض ؛ نهانی زمین . ج ، دواخل . (منتهی الارب ).- داخلةالازار ؛ طرفی که بتن رسد نزدیک جانب راست . (منتهی الارب ).- داخلةالرجل ؛ نیت مرد و مذهب او و دل نهانی او. (منتهی الارب ).
-
زاید
لغتنامه دهخدا
زاید. [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) زائد. نموکننده و افزون شونده . (اقرب الموارد). بالنده . افزون شونده . نموکننده . (ناظم الاطباء). || مافوق . علاوه و زیادتر و افزون تر. (ناظم الاطباء). || افزون . (آنندراج ). فراوان . بسیار : خصم تو هست ناقص و مال تو زاید است ...