کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دواتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دواتی
لغتنامه دهخدا
دواتی . [ دَ ] (اِخ ) رجوع به منصوربن قراتکین شود.
-
دواتی
لغتنامه دهخدا
دواتی . [ دَ ] (ص نسبی ) دوات دار. (مهذب الاسماء) (دهار). دویدار. صاحب الدوات . دوات دار. دویت دار. (یادداشت مؤلف ) : سوری ... گوید: ای دواتی خریطه ای کاغذ حاضر کن دواتی فرمان را به انقیاد و امتثال مقابل گردانید سوری آن قباله ٔ بیست هزار درم پاره کر...
-
جستوجو در متن
-
دویدار
لغتنامه دهخدا
دویدار. [ دَ ] (نف مرکب ) دوات دار و قلمدان دار. (ناظم الاطباء). صاحب الدوات . دواتی . دویت دار. دوات دار. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دوات دار و دویت دار شود.
-
ملیقة
لغتنامه دهخدا
ملیقة. [ م َ ق َ ] (ع اِ) دوات که سیاهی آن درست کرده و لیقه داده باشند در آن . (منتهی الارب ). دواتی که در آن مرکب و سیاهی با لیقه انداخته باشند. (ناظم الاطباء). دوات . فرضه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
آلاله
لغتنامه دهخدا
آلاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) شقایق . (برهان ). الاله . لاله ، یا لاله ٔ نعمان : چون دواتی بُسَدین است خراسانی وارباز کرده سر آلاله بطَرْف ِ چمنا. منوچهری .و بیت ذیل که لفظاً و معناً صورت دیگر بیت فوق است از همین شاعر مؤید این دعویست : بسمن زار درون لا...
-
صعلوک
لغتنامه دهخدا
صعلوک . [ ص ُ ] (اِخ ) محمدبن علی . مؤلف حبیب السیر آرد: نصربن احمدبن اسماعیل سامانی وی را بجای سیمجور دواتی والی ری ساخت و او همچنان ببود تا به سال 310 بیمار شد سپس متوجه خراسان گشت و بدامغان درگذشت . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 358).
-
استامپ
لغتنامه دهخدا
استامپ . [ اِ ] (فرانسوی ، اِ) مُهر. || آلتی حاوی رنگ یا سیاهی که برای رنگ دادن به مُهر بکار برند : بر روی میز دفترکی خطکشیده بودچون لاشه ٔ برآمده ستخوانش از جسدپهلوی آن دواتی و در جنب آن دوات پاکت سه چار دانه و استامپ یک عدد.ادیب الممالک فراهانی .
-
ابراهیم سیمجور
لغتنامه دهخدا
ابراهیم سیمجور. [ اِ م ِ سی ] (اِخ ) پدر ابوالحسن یا ابوالحسین محمد و جد ابوعلی و ابوالقاسم سیمجور دواتی . معاصر سامانیان . ابوعلی مسکویه در تجارب الامم در وقایع سال 324 هَ .ق . گوید او از دست صاحب خراسان ، محمدبن الیاس بن یسع صغدی را در این سال محاص...
-
دواداریة
لغتنامه دهخدا
دواداریة. [ دَ ری ی َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در زمان سلطنت سلسله ٔ ممالیک عنوان مزبور را به اشخاصی اطلاق می کردند که نامه های صادرشده از طرف سلطان را به مقصد می فرستادند و عرایض را به سمع وی می رساندند و ایلچیان و کسان دیگررا نیز به حضور وی می بردند. ...
-
پیشکاری
لغتنامه دهخدا
پیشکاری . (حامص مرکب ) عمل پیشکار. چاکری . فرمانبری . مقابل پیشگاهی :بدانش مر این پیشکار تنت رارها کن ازین پیشکاری و خواری . ناصرخسرو.ز جهل تو اکنون همی جان داناکند پیشکار ترا پیشکاری . ناصرخسرو.به پیشکاری مهرش همه تنم کمرست بسان بند دواتی که پیش دید...
-
بسدین
لغتنامه دهخدا
بسدین . [ ب ُ س َ / بُس ْ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به بسد که مرجان باشد و مراد از سرخی است . (از غیاث ) (آنندراج ). سرخ به رنگ مرجان . (ناظم الاطباء). قرمزرنگ . به رنگ بسد : از آن کو ز ابری بازکردارکلفتش بسدین و تنش زرین . رودکی .لاله زاری خوش شکفته پیش...
-
دواتدار
لغتنامه دهخدا
دواتدار. [ دَ ] (نف مرکب ) دوات دارنده . همان که در عرف حال آن را قلمدان بردار گویند. (آنندراج ). حامل دوات . نگهدارنده ٔ دوات . || منشی . دبیر. آنکه دوات دارد و بکار برد و توسط آن نویسد. منصبی بوده در دربار پادشاهان قدیم ایران خاصه در دربار غزنویان ...
-
لیق
لغتنامه دهخدا
لیق . [ ی َ ] (ع اِ) پاره ای ابر تنک . (منتهی الارب ). || ج ِ لیقه . قلقشندی در صبح الاعشی آرد: لیق افتتاحات ، چیزهائی است که با آن سر لوح ها، در آغاز بابها و فصلها و هر سرآغاز دیگر را رنگ آمیزی کنند و در نامه نگاری از آن به کار نبرند مگر زر که برای ...
-
لاله ٔ نعمان
لغتنامه دهخدا
لاله ٔ نعمان . [ ل َ / ل ِ ی ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شقایق . اسم نباتی است برگش شبیه به برگ زنبق و منحصر در چهار عدد و گلش مانند شقایق و بزرگتر از آن و بیخش مانند پیاز و بقدر فندقی و طولانی و در چند پرده ٔ او چیزی شبیه به ابریشم مطبوخ و بسیا...