کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهمست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دهمست
لغتنامه دهخدا
دهمست . [ دَم َ ] (اِ) درخت غار. دهمشت . (ناظم الاطباء). برگ بو.غار. شجرالغار. (یادداشت مؤلف ). درخت غار است چنین می گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). درختی است که چون بسوزند از او بوی خوش آید و عرب او را غار گوید و به رومی اذقویندیس اذفویندوس و اذفیوس ...
-
واژههای همآوا
-
دحمسة
لغتنامه دهخدا
دحمسة. [ دَ م َ س َ ] (ع ص ) لیلة دحمسة؛ شب تاریک . (منتهی الارب ).
-
دهمثة
لغتنامه دهخدا
دهمثة. [ دَ م َ ث َ ] (ع اِ) زمین نرم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
دهمسة
لغتنامه دهخدا
دهمسة. [ دَ م َ س َ ] (ع مص ) با هم راز گفتن . || سرگوشی کردن . || در گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
دهمشت
لغتنامه دهخدا
دهمشت . [ دَ م َ ] (اِ) دهمست . آن را درخت غار نیز خوانند. در هر باغی که آن درخت بود هر آفت که در آن باغ باشد بر آن درخت جمع شود و دیگر درختها سالم ماند. (نزهةالقلوب ). دهمست . درخت غار. (ناظم الاطباء). و رجوع به دهمست و آنندراج شود.
-
لاورس
لغتنامه دهخدا
لاورس . [ رُ ] (لاتینی ، اِ) غار. دهمست . رند. دِهم . عمار. ذاقی . برگ بو. نوعی از لراسه ، شامل درختانی که پیوسته سبز باشند. رجوع به لریه شود.
-
دهم
لغتنامه دهخدا
دهم . [ دَ ] (اِ) غار و باهشتان . (ناظم الاطباء). درخت و بوته ٔ غار است و آن را به عربی شجرةالغار گویند و آن چوبی است که چون بسوزندش بوی خوش ازآن آید. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به دهمست شود.
-
برگ بو
لغتنامه دهخدا
برگ بو. [ ب َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی از تیره ٔ غارها جزو تیره های نزدیک به آلاله ها که بصورت درختچه می باشد، و آن گیاهی است دوپایه ، برگهایش منفرد، کامل و کناره هایش کمی موج دار است . طول برگهایش تا 14 سانتیمتر و عرض تا 4/5 سانتیمتر میر...
-
شجر
لغتنامه دهخدا
شجر. [ ش َ ج َ ] (ع اِ) درخت ، با تنه ٔ باریک باشد یا درشت ، مقاومت سرما را تواند یا عاجز آید از آن و هرچه ساق دارد از نبات . (منتهی الارب ). آنچه ساق دارد از گیاهان زمین و آنچه ساق ندارد. نجم وحشیش و عشب باشد و گویند که شجر آن است که خود با تنه بالا...
-
غار
لغتنامه دهخدا
غار. (ع اِ) درخت غار. شجرالغار.رند. مابهشتان . دانیمو. برگ بو. سقلیموس . ذافنی . لوره . باهشتان . لادرس . سنگ . امیر اوفوسدونس . دهمست . نباتی خوشبوی . (منتهی الارب ) (بحرالفضائل ). || درختی است بزرگ روغن دار و منه دهن الغار. (منتهی الارب ). درختی اس...