کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهداه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دهداه
لغتنامه دهخدا
دهداه .[ دَ ] (ع ص ، اِ) شتران ریز. ج ، دهاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتر ریزه . (ناظم الاطباء). اشتران خرد. (مهذب الاسماء). || کس ؛ گویند ما ادری ای الدهداه هو؛ یعنی چه کسی است او. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کوتاه قد. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
دهداة
لغتنامه دهخدا
دهداة. [ دَ ] (ع مص ) غلطانیدن سنگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || غلطیدن سنگ . (منتهی الارب ). || گردانیدن بعض چیزی بر بعض آن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
دحداح
لغتنامه دهخدا
دحداح . [ دَ ] (اِخ ) (الشیخ اسکندر) از بزرگان مشایخ دحداحیه است به لبنان سالی چند منشی و ترجمان محکمه ٔ تجارت بیروت بود و هم در بیروت درگذشت و کتبی دارد. (معجم المطبوعات ).
-
دحداح
لغتنامه دهخدا
دحداح . [ دَ ] (اِخ ) (الشیخ سلیم خطار) او راست : حیاةالدین و التمدن (1896 م ) و نابلیون الاول و المقابلة بینه و بین اعظم مشاهیر الرجال (1898 م ). (معجم المطبوعات ).
-
دحداح
لغتنامه دهخدا
دحداح . [ دَ ] (اِخ ) رشیدبن غالب . رجوع به رشید... و رجوع به الاعلام زرکلی ج 1 ص 130 و معجم المطبوعات شود.
-
دحداح
لغتنامه دهخدا
دحداح . [ دَ ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ). کوتاه بالا نیست چنان که منتهی الارب می نویسد بلکه به معنی رَبَعَه است ، یعنی میانه بالا. بگفته ٔ واقدی : کان ابی بن کعب رجلا دحداحا لیس بالطویل ولا بالقصیر و رجوع به ربعه شود. (یادداشت مؤلف ). کوته ....
-
جستوجو در متن
-
دهاده
لغتنامه دهخدا
دهاده . [ دَ دِه ْ ] (ع اِ) ج ِ دهداه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به دهداه شود.
-
تدهدی
لغتنامه دهخدا
تدهدی . [ ت َ دَ دی ] (ع مص )غلطیدن سنگ و جز آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): و قد تبدل من الهاء یاء فیقال تدهدی الحجر و غیره تدهدیاً، و دهدیته دهداةً و دهداءً. (منتهی الارب ).