کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دهاء
لغتنامه دهخدا
دهاء. [ دَ ] (ع مص ) زیرک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داهی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). زیرک شدن . (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) زیرکی و کاردانی . دهی . جودت رای . تیزی ذهن و جودت فهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ده...
-
واژههای همآوا
-
دهاع
لغتنامه دهخدا
دهاع . [ دَ ع ِ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان بزغالگان ماده را زجر کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نکراء
لغتنامه دهخدا
نکراء. [ ن ُ ] (ع اِمص ) دهاء. فطنت . زیرکی . (یادداشت مؤلف ). || شیطنت . بدذاتی . (یادداشت مؤلف ).
-
دهائت
لغتنامه دهخدا
دهائت . [ دَ ءَ ] (ع مص ) دهائة. زیرک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به دها و دهاء شود.
-
جاماسب دها
لغتنامه دهخدا
جاماسب دها.[ دَ ] (ص مرکب ) کسی که همچون جاماسب باشد در زیرکی . آنکه مانند جاماسب باهوش و دهاء باشد : خانه ٔ طالع عمرم ششم و هشتم کیدچون ندیدید که جاماسب دهائید شما؟خاقانی .
-
نکر
لغتنامه دهخدا
نکر. [ ن َ ] (ع اِمص ) زیرکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فطانت . (ناظم الاطباء). دهاء. فطنت . (اقرب الموارد). نُکْر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
ذات الخال
لغتنامه دهخدا
ذات الخال . [ تُل ْ ] (اِخ ) لقب معشوقه ٔ هارون الرشید خلیفه ٔ عباسی است که بحسن و هنر و دانش و دهاء مشهور است . و نام او خنث است و لقب ذات الخال ازآنرو بوی داده اند که خجگی دلکش بر لب زبرین داشت .
-
ذآبة
لغتنامه دهخدا
ذآبة. [ ذَ ب َ ] (ع مص ) ذآبت . مانند گرگ شدن در خبث و دُهاء. || ذُئِب الرجل ؛ در گوسپندان وی گرگ افتاد. (منتهی الارب ). || از گرگ ترسیدن . ترسیدن . رجوع به ذآبت شود.
-
ارب
لغتنامه دهخدا
ارب . [ اُ ] (ع اِ) زیرکی . دهاء. ج ، آراب . (از منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (از دهار). || بچه ٔ گوسفند و گاو وقتی از شکم مادربرآمده باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
نکارة
لغتنامه دهخدا
نکارة. [ ن َ رَ] (ع اِمص ) زیرکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دهاء. فطنت . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || جهالت . (المنجد) (متن اللغة) (ذیل اقرب الموارد از تاج العروس ). || (مص ) سخت و دشوار گردیدن کار. (منتهی الارب ) (آنندراج...
-
نکر
لغتنامه دهخدا
نکر. [ ن ُ ] (ع مص ) ناشناختن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). نَکَر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) منکر. (اقرب الموارد). امرمنکر. (فرهنگ فارسی معین ). منکر از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نُکُر. (منتهی ال...
-
نکراء
لغتنامه دهخدا
نکراء. [ ن َ ] (ع اِمص ) زیرکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دهاء. فطنت . (اقرب الموارد) (متن اللغة). نَکْر. نکار. (متن اللغة). || (ص ، اِ) منکر. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). منکر از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نا...
-
قاسم
لغتنامه دهخدا
قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن عبیداﷲبن وهب . وزیر معتضد عباسی است . وی به فضائل بسیار معروف و به عقل و زیرکی و ادب و فضل و دهاء موصوف بود، اما با وجود این فضائل جبار بود و در دین مطعون ، و عبداﷲبن المعتز شاعر با او دوستی داشت . وی در مدائح آل و...