کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دندان خفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گشاده دندان
لغتنامه دهخدا
گشاده دندان . [ گ ُ دَ / دِ دَن ْ ] (ص مرکب ) آنکه دندانهای او پیوسته نباشد. آنکه میان دندانها گشاده دارد: رجل رُتل ؛ مرد گشاده دندان . (منتهی الارب ).
-
گرفتن دندان
لغتنامه دهخدا
گرفتن دندان . [ گ ِ رِ ت َ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) برکندن دندان . (آنندراج ) : گرچه از افتادن دندان شود گفتار سست چون تو دندان طمع گیری سخن گوئی درست .شفیع اثر (از آنندراج ).
-
گرد دندان
لغتنامه دهخدا
گرد دندان . [ گ َ دِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گردی که مخصوص دندان است . گردی که برای شستن و یا درمان دندانها به کار رود.
-
ستاره دندان
لغتنامه دهخدا
ستاره دندان . [ س ِ رَ / رِ دَ ] (ص مرکب ) از اسمای محبوب است . (آنندراج ) (بهار عجم ). معشوقه ای که دندانهای وی مانند ستاره باشد. (ناظم الاطباء) : دیدم بره آن نگار لب خندان راوآن ماه رخ ستاره دندان را.امیرمعزی (از آنندراج ).
-
زنگ دندان
لغتنامه دهخدا
زنگ دندان . [ زَ گ ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حفر. قلح . زردی دندان و تباهی آن . و آن قشری است که بر روی عاج دندانها تشکیل می یابد و موجب فساد دندانها میگردد.- زنگ دندان نشستن ، یا زنگ دندان بودن ؛ یعنی سخت ناشتا بودن : «بچه ها تا ظهر زنگ دندان...
-
سگ دندان
لغتنامه دهخدا
سگ دندان . [ س َ دَ ] (اِ مرکب ) دندان نیش را گویند که هریک از سباع و بهایم را باشد و آن را به عربی ناب گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). دندان نیش که هریک از سباع و بهایم را میباشد. و همچنین مار نیز هست که بدان دندان نیش میزند و آن را به تازی ن...
-
هم دندان
لغتنامه دهخدا
هم دندان . [ هََ دَ ] (ص مرکب ) هم سن . همسال . (یادداشت مؤلف ) : نه شان ز دزدان ترس و نه از مصادره بیم نه خشک ریش ز همسایه و ز هم دندان . فرخی .|| باجناغ . همریش . (یادداشت مؤلف ).
-
یک دندان
لغتنامه دهخدا
یک دندان . [ ی َ / ی ِ دَ ] (ص مرکب ) همسال . همسن . (یادداشت مؤلف ) : نخست دارالاماره و مجلس الوزاره که آن درگاه بارگاه سلطان است مشتمل بر دیوانخانه های مرتب ... و خدم و حواشی و جوانان یک رنگ و یک دندان نوخاسته . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 51).
-
هدیه ٔ دندان
لغتنامه دهخدا
هدیه ٔ دندان . [ هََ دْ / هَِ دْ ی َ / ی ِ ی ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از زری است که بعد از آن که جمعی از فقرا و مساکین را ضیافت کرده باشند به رسم هدیه به ایشان دهند. (آنندراج ). دندان مزد. (یادداشت به خط مؤلف ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
آب دندان
لغتنامه دهخدا
آب دندان . [ ب ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صفا و برق دندان : بیا و بوسه بده زآن دهان خندانت که در دلم زده آتش بس آب دندانت .نزاری .
-
پیل دندان
لغتنامه دهخدا
پیل دندان . [ دَ ] (اِخ ) لقبی است مبارزی راکه گوش نام داشته است . رجوع به گوش پیل دندان شود.
-
پیل دندان
لغتنامه دهخدا
پیل دندان . [ دَ ] (ص مرکب ) که دندانی چون پیل دارد. دارای دندانی طویل و بزرگ چون دندان فیل . || (اِ مرکب ) دندان فیل . عاج : سرو ترگ گفتی که سندان شده ست برو ساعدش پیل دندان شده ست .فردوسی .
-
تاج دندان
لغتنامه دهخدا
تاج دندان . [ ج ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمت آشکار دندان را گویند، هر دندان مرکب ازدو قسمت است یکی مرئی که آنرا تاج دندان و یکی دیگرکه آن را ریشه می نامند، (پیوره ٔ محمود سیاسی ص 2).
-
پیش دندان
لغتنامه دهخدا
پیش دندان . [ دَ ] (اِ مرکب ) دندان پیش . دندان مقدم بر دیگر دندانها. || طعام اندک که قبل از خوراک خورند. چیزی که نهار بدان شکنند. (غیاث ) : هزار توبره بنگ و هزار قاص افیون کم است بهر یکی لمحه پیش دندانش . شفائی (از فرهنگ نظام ).|| پیشخورد. (مجموعه ٔ...
-
پیوسته دندان
لغتنامه دهخدا
پیوسته دندان . [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ دَ ] (ص مرکب ) که دندانهای متصل بیکدیگر داشته باشد. دارای دندانهای بی فاصله و بهم متصل .