کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دنا
لغتنامه دهخدا
دنا. [ دِ ] (اِخ ) ریچارد هنری ، نویسنده ٔ امریکایی (1815 - 1882 م .). نویسنده ٔ کتاب دو سال برابر دگل . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
دنا
لغتنامه دهخدا
دنا. [ دِ ] (اِخ ) کوهی است در فارس واقع در میان ناحیه ٔ تل خسروی کوه گیلویه و بلوک سرحد شش ناحیه . در این کوه در جنوب بروجردو فیال رگه هایی موجود است که جزو حوضه ٔ زاگرس می باشد. (از یادداشت مؤلف ) (از جغرافیای طبیعی کیهان ).
-
دنا
لغتنامه دهخدا
دنا. [دَ ] (ع مص ) دناً. دنایة. ناکس و ضعیف و حقیر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ناکس شدن و خوار شدن . (المصادر زوزنی ). || نزدیک گردیدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
دنع
لغتنامه دهخدا
دنع. [ دَ ن َ ] (ع اِ) آنچه بیندازد شترکش از شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه بیفتد از اشتر که در آن منفعتی نبود.(مهذب الاسماء). || خواری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). || فرومایگان و ناکسان . (منتهی الا...
-
دنع
لغتنامه دهخدا
دنع. [ دَ ن َ ] (ع مص ) خواهان طعام و گرسنه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آزمند و امیدوار طعام گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروتنی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خوار شدن . || ناکس و بخیل گردیدن . (منتهی الارب ...
-
دنع
لغتنامه دهخدا
دنع. [ دَ ن ِ ] (ع ص ) ناکس بی خیر و بخیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آزمند. (ناظم الاطباء). || سفیه . گول . نابخرد. َفسل و کاهل بیخرد. (یادداشت مؤلف ). بی عقل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گرسنه . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
باریک برگ
لغتنامه دهخدا
باریک برگ . [ ب َ ] (اِ مرکب ) بید . گونه ای از بید که در دره ٔ چالوس و ساحل رود کرج و کوه دنا در شیراز و جبال کوه گیلویه دیده شده است . (گااوبا).
-
دنایة
لغتنامه دهخدا
دنایة. [ دَ ی َ ] (ع مص ) ناکس گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دنا. (ناظم الاطباء). || ضعیف گردیدن . || نزدیک گردیدن . || حقیر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
اغتراز
لغتنامه دهخدا
اغتراز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پا در رکاب آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پا در رکاب درآوردن سوار: اغترز الراکب رجله فی الغرز؛ جعلها فیه . (از اقرب الموارد). || نزدیک آمدن سفر.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن حرکت : اغ...
-
قوسین
لغتنامه دهخدا
قوسین . [ق َ س َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ قوس در حالت نصبی و جری . (منتهی الارب ) : ثم دنا فتدلی . فکان قاب قوسین اءَو اءَدنی ؛ یعنی دو کمان عربی یا بقدر دو گز. (منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ).
-
اضاخ
لغتنامه دهخدا
اضاخ . [ اُ ] (اِخ ) ابن فقیه اضاخ را در شمار اعمال مدینه آورده است . (از معجم البلدان ). و بقولی اضاخ از اعمال مدینه است و وُضاخ نیز گویند. امروءالقیس در ضمن این بیت که ابر را وصف می کند، گوید:فلما ان دنا لقفا اضاخ وهت اعجاز ریقه فخارا.اضایخ نیز آمد...
-
اصل
لغتنامه دهخدا
اصل . [ اُ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ اصیل . (اقرب الموارد). || ودر این شعر اُصُل بمعنی مفرد آمده است : یوماً بأطیب منها نشر رائحةو لا بأحسن منها اذ دنا الاُصُل . اعشی (از تاج العروس ).و رجوع به اصیل شود.
-
پاشکو
لغتنامه دهخدا
پاشکو. [ ش ِ ] (اِخ ) دُنا ماریا. زن دن ژوان پادیلا، آنگاه که شارل کن شوهر او را مغلوب و مقتول ساخت این زن در برابر عساکر شارل کن مقاومتی مردانه کرد و ازین رو بشجاعت مشهور شد و آنگاه که در محاصره افتاد بگریخت و بمملکت پرتقال رفت و پس از مدتی توقف هم ...