کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دن
لغتنامه دهخدا
دن . [ دَ ] (اِ) اسم از مصدر دنیدن . فریاد و غوغای به نشاط. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فریاد گویند. (فرهنگ جهانگیری ). دنه . نشاط : روز جستن تازیان همچون نوندروز دن چون شصت ساله سودمند. رودکی .گاه نظم و گاه نثر و گاه مدح و گاه هجوروز جِدّ و روز هزل و...
-
دن
لغتنامه دهخدا
دن . [ دَ ] (پسوند) علامت مصدر است در فارسی ، چون : کردن ، بردن ، آوردن وغیره ، و در برخی از مصادر به جای دال ، تاء آید، چون : نوشتن ، گرفتن و غیره . (یادداشت مؤلف ). این پسوند در پهلوی تَن بوده است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
دن
لغتنامه دهخدا
دن . [ دَن ن ] (اِخ ) (نهر ...) در نزدیکی بغداد نزدیک ایوان کسری واقع شده و حفر آن یکی از کارهای سودمند خسرو انوشیروان بوده است . (از معجم البلدان ).
-
دن
لغتنامه دهخدا
دن . [ دَن ن / دَ ] (از ع ، اِ) خُم بزرگ قاراندود و یا درازتر از سبو یا کوچکتر از آن ، و بر زمین ایستادن نتواند مگر جایی برای آن بکنند. ج ، دنان . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به عربی خم سرکه و شراب و روغن و امثال آن را گویند. (برها...
-
دن
لغتنامه دهخدا
دن . [ دِ ] (اِ) مخفف دین : هرکه آخربین بود او مؤمن است هرکه آخوربین بود او بی دن است .مولوی .
-
دن
لغتنامه دهخدا
دن . [ دُ ] (آسی ، اِ) در زبان آسیان به معنی رود است و نام دن رود معروف همین کلمه است و شاید دُنیپِر ودُنیسِر نیز از همین کلمه باشد. (یادداشت مؤلف ).
-
دن
لغتنامه دهخدا
دن . [ دُ ] (اِخ ) رود تانامیش قدما، در جنوب روسیه که به بحر آزف می ریزد. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
کام دن
لغتنامه دهخدا
کام دن . [ دِ ] (اِخ ) ویلیام . باستان شناس انگلیسی که در لندن به دنیا آمد (1623-1551 م .). وی مؤلف کتاب کرگرافی بریتانیای بزرگ است .
-
کام دن
لغتنامه دهخدا
کام دن . [ دِ ] (اِخ ) شهری است در ایالت متحده ٔ آمریکا به ایالت نیوجرسی . 124500 تن سکنه دارد. و صنعت فلزکاری آن معروف است .
-
کرخه دن
لغتنامه دهخدا
کرخه دن . [ ک َ خ ِ دُ ] (اِخ ) نامی که یونانیان به قرطاجنه داده اند. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1454). رجوع به قرطاجنه شود.
-
دن کیشوت
لغتنامه دهخدا
دن کیشوت . [ دُ ش ُ ] (اِخ ) نام قهرمان اسپانیائی کتاب سروانتس . دُن کیخوته . رجوع به دون کیشوت شود. || تعبیری طنزآمیز مأخوذ از این نام مانند تارتارن ، پهلوان لافی . پهلوان پنبه . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
دنی
لغتنامه دهخدا
دنی . [ دَن ْ نی ] (ص نسبی ) منسوب به دن . شکلی از مروارید شبیه به خم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دن شود.
-
وحیداً فریداً
لغتنامه دهخدا
وحیداً فریداً. [ وَ دَن ْ ف َ دَن ْ / دا ] (ع ق مرکب ) تنها و یگانه . یکه و تنها.