کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دمر
لغتنامه دهخدا
دمر. [ دَ م َ ] (ص ، ق ) در اصطلاح عامیانه ، منکب . نگون . به روی خفته . به روی افتاده . دمرو. خلاف ِ سِتان . مقابل طاق باز. این کلمه هرچند در کتاب نیامده است ولی لفظی درست و قدیم است . (یادداشت مؤلف ). بر روی خوابیده که در تازی منکوس گویند. (آنندرا...
-
واژههای مشابه
-
دمر خوابیدن
لغتنامه دهخدا
دمر خوابیدن . [ دَ م َ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) دمرو خوابیدن . به روی خفتن . مقابل طاق خفتن . مقابل ستان خفتن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دمر شود.
-
جستوجو در متن
-
دنبر
لغتنامه دهخدا
دنبر. [ دَم ْ ب َ ] (ص ) دَمَر یا وارونه . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). رجوع به دمر شود.
-
دمرو
لغتنامه دهخدا
دمرو. [ دَ م َ ] (ص ، ق ) در اصطلاح عامیانه ، دمر. نگون . منکب . به روی افتاده . بر روی خفته . مقابل ستان . (یادداشت مؤلف ). مقابل طاقباز. به روی افتاده و پیشانی بر زمین نهاده و دمر خوابیده . ضد ستان خوابیده . (ناظم الاطباء). رجوع به دمر شود. || حال...
-
گنبدی کردن
لغتنامه دهخدا
گنبدی کردن . [ گُم ْ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دمر خوابیدن مثل حال سجده . (فرهنگ نظام ).
-
دمری
لغتنامه دهخدا
دمری . [ دَ م َ ] (حامص ) حالت دمر. وارونه خوابیدن . || وارونه کردن . (لغت محلی شوشتر).
-
دمور
لغتنامه دهخدا
دمور. [ دَ ] (ترکی ، اِ) اسم ترکی حدید است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). آهن . دمیر (در تداول امروز). تمور. تمر. دمر.
-
دمرداش
لغتنامه دهخدا
دمرداش . [ دَ م ِ ] (اِخ ) تمرتاش . تیمورتاش فرزند امیر چوپان وزیر ایلخانان (مقتول 728 هَ . ق .). این کلمه ترکی است و مرکب از دمر به معنی آهن و داش به معنی سنگ و در لهجه ٔ آذربایجان کلمه ٔ اول (دمر) به فتح دال و کسر میم (کسره ٔ کشیده که همان یای مجهو...
-
منکب
لغتنامه دهخدا
منکب . [ م ُ ک َب ب ] (ع ص ) بر روی درافتاده و سرنگون . (ناظم الاطباء). به روی درافتاده . دمر. دمرو . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
توی
لغتنامه دهخدا
توی . (اِ) در رشت و مازندران آن را انجیلی نیز گویند و در ناحیه ٔ حاجی لر و آستارا به نام دَمِر آغاجی معروف است . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). درختی است .رجوع به تو و جنگل شناسی ساعی ص 182 و انجیلی شود.
-
درازکش کردن
لغتنامه دهخدا
درازکش کردن . [ دِ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح نظام ، بروی خفتن . برو بدرازاخفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). دمر شدن . به رو بر زمین قرار گرفتن . از حرکات نظام هنگام تیراندازی ، تا خویشتن استتار کنند و هدف گلوله ٔ دشمن قرار نگیرند.
-
رباء
لغتنامه دهخدا
رباء. [ رَ ] (ع مص ) منت نهادن و فزونی نمودن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). منت و طول و فزونی بر کسی . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || فزون شدن و گوالیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). افزون شدن . ...
-
تیمور
لغتنامه دهخدا
تیمور. [ ت ِ ] (اِ) این لفظ ترکی است به معنی فولاد و چون در ترکی قاعده ای است که بعد از حرف مضموم «واو»، بعد مفتوح «الف »، و بعد مکسور «یا» مینویسند مگر آن «واو» و «الف »، و «یا» در خواندن نمی آید، در این لفظ نیز «یا» و «واو» بخواندن نمی آید، چرا که ...