کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دمدمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دمدمی
لغتنامه دهخدا
دمدمی . [ دَ دَ ] (ص نسبی ) (اصطلاح عامیانه ) دمدمی مزاج . آنکه بر امری ثبات نورزد. آنکه هر ساعت رأی مخالف رأی پیشین دارد. آنکه بر قولی نپاید و زود تغییر عقیده دهد. بلهوس . متلون . متردد. دودل . (یادداشت مؤلف ). در لهجه ٔ امروز آذربایجان چنین شخص ...
-
واژههای مشابه
-
دمدمی مزاج
لغتنامه دهخدا
دمدمی مزاج . [ دَ دَ م ِ ] (ص مرکب ) دمدمی . که مزاج متلون دارد. که هر زمان تغییر اندیشه و رأی و عقیده دهد. متلون مزاج . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
ذوبدوات
لغتنامه دهخدا
ذوبدوات . [ ب َ دَ ] (ع ص مرکب ) متلون . دَمدَمی .
-
میلی
لغتنامه دهخدا
میلی . [ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) آنکه در میل و اراده و خواهش و آرزوی خود آزاد باشد. (ناظم الاطباء). || دمدمی مزاج در تداول عامه .که بر اراده ای ثابت و استوار نباشد. که از نظامات ونسقها دقیقاً پیروی نکند و هرگاه که خواهد به کاری پردازد که متابع میل و خو...
-
بلهوس
لغتنامه دهخدا
بلهوس . [ ب ُ هََ وَ ] (ص مرکب ) صاحب هوسهای گوناگون . دارای هوس های نو در زمانهای مختلف . متلون . دمدمی . (یادداشت مرحوم دهخدا).بوالهوس . و رجوع به بُل و بوالهوس شود : بلهوسی بر سر راهی رسیدجلوه کنان چارده ماهی بدید. جامی .بر چو سیم از آن چاک پیرهن ...
-
تلون
لغتنامه دهخدا
تلون . [ ت َ ل َوْ وُ ] (ع مص ) برنگ شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رنگ به رنگ شدن . (دهار) (مجمل اللغة). رنگ گرفتن . (زوزنی ). گوناگون شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رنگ گرفتن و رنگی غیر از رنگ خود گرفتن . (از اقرب الموارد). رنگارنگ شدن . (غیاث ا...
-
مزاج
لغتنامه دهخدا
مزاج . [ م ِ] (ع مص ) آمیختن . (منتهی الارب ). آمیختن چیزی به چیزی . || آمیختن شراب و جز آن . (منتهی الارب ). || (اِمص ) آمیزش . (السامی ) (زمخشری ) (مهذب الاسماء) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ج ، اَمزاج و اَمزجه . آمیز. (زمخشری ). امتزاج . آمیغ....