کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دمامیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دمامیل
لغتنامه دهخدا
دمامیل . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دُمَّل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار). ج ِ دمل ، نوعی از ریش یا عام است . (آنندراج ). رجوع به دمل شود.
-
جستوجو در متن
-
دمامل
لغتنامه دهخدا
دمامل . [ دَ م ِ ] (ع اِ) دمامیل . ج ِ دُمَّل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دمامیل و دمل شود.
-
دمل
لغتنامه دهخدا
دمل . [ دُم ْ م َ ] (ع اِ) نوعی از ریش و یا عام است . ج ، دَمامیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دُمَل . ج ، دمامیل . (دهار). ریش ، و به تخفیف میم نیز آید. جمع نادر آن دمامیل است . (از اقرب الموارد).و رجوع به دُمَل و دنبل شود. دانه ای اس...
-
باددژنام
لغتنامه دهخدا
باددژنام . [ بادْ، دِ ](اِ مرکب ) غلبه و بسیاری خون را گویند در اعضا که بسبب آن ریشها و دملها تولد کند. (برهان ) (ناظم الاطباء). معنی ترکیبی آن یعنی باد زشت و بد و آن سرخی مفرط است که بسبب غلبه ٔ صفرای محرق و خون صفراوی سوخته بر روی مردم عارض شود. اگ...
-
جزیره ٔ اقور
لغتنامه دهخدا
جزیره ٔ اقور. [ ج َ رَ ی ِ اَ ] (اِخ ) یا قور. میان دجله و فرات است . آن جزیره را شهرهای بزرگ و تاریخی است و نسبت بدان را جزری گویند. (منتهی الارب ). میان دجله و فرات در مجاورت شام قرار دارد و شامل دیار بکر و مضر است . بدان جهت جزیره اش گویند که میان...
-
رتم
لغتنامه دهخدا
رتم . [ رَ ت َ ] (ع اِ) گیاهی باریک و ثمر آن مانند لوبیا و دانه اش مانند عدس است .(ناظم الاطباء). نوعی درخت است ، شکوفه ٔ آن چون خیری و دانه اش همچون عدس . (از اقرب الموارد). گیاهی است کأنه من رقته شبیه بالرتیم ، شکوفه ٔ آن مانند خیری است و ثمر آن م...
-
باقلا
لغتنامه دهخدا
باقلا. [ق ِ ] (اِ) باقلاء. باقلی (در تداول عامه ). از بقولات معروف است . مأخوذ از تازی ، گیاهی از طایفه ٔ بقلیه که دانه های آن مانند لوبیادر غلاف میباشد و باسمر و کالوسک و کوسک و فول نیز گویند. (ناظم الاطباء). در تقسیم بندی گیاهی جزء پروانه واران اس...
-
خبازی
لغتنامه دهخدا
خبازی . [ خ ُب ْ با ] (ع اِ) گیاهی است شبیه به خطمی و آنرا «خطمی کوچک » و «دبوسک » و «دبوکی » و «باب سنجاب » و «خبیز» نیز میگویند . (از ناظم الاطباء). نوعی از خطمی باشد و آنرا شیرازیان خطمی کوچک خوانند معتدل است . بر گزیدگی زنبور ضماد کنند نافع باشد....
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مفرج بن ابی الخلیل النباتی ، مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن الرومیة اموی اندلسی اشبیلی . ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء آرد: وی از اهل اشبیلیه و از اعیان علماء و اکابر فضلای آن شهر بود و در علم نبات و معرفت اشخاص ...