کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دمامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دمامه
لغتنامه دهخدا
دمامه . [ دَ م َ / م ِ ] (اِ) نقاره . (غیاث ). کوس و نقاره . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (انجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر). طبلک . (زمخشری ). نقاره را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). نقاره و طبل ، و با لفظ نواختن مستعمل . (از آنندراج ). دبدبه . (دهار) (زمخشری...
-
دمامه
لغتنامه دهخدا
دمامه . [ دَ م َ / م ِ ] (از ع ،اِمص ) دمامة. زشت رویی و زشتی . (ناظم الاطباء) : گویند که بدین میانه اندر اعتدال هوا بیشتر است [ یعنی در میان زمین که خراسان و ایران و سجستان باشد ] و قد مردمان این نواحی مستوی است و سرخی روسیان ندارند و سیاهی حبشیان و...
-
دمامه
لغتنامه دهخدا
دمامه . [ دَم ْ ما م َ ] (ص ، اِ) دختر با گفتاری فریبنده . دختری زیرک که خود را چون زنان سالخورده نماید. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
دمامة
لغتنامه دهخدا
دمامة. [ دَ م َ ] (ع اِ) زشت روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
دمامة
لغتنامه دهخدا
دمامة. [ دَ م َ ] (ع مص ) زشت روی و خردجسم و حقیر گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زشت روی شدن . (المصادر زوزنی ) (ازتاج المصادر بیهقی ) (دهار). و رجوع به دمامه شود.
-
جستوجو در متن
-
رینه خم
لغتنامه دهخدا
رینه خم . [ رُن َ / ن ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) رویینه خم . (برهان ). کوس . دمامه . نقاره ٔ بزرگ . (برهان ). رجوع به رویینه خم شود.
-
ریینه خم
لغتنامه دهخدا
ریینه خم . [ رُ ن َ / ن ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) رویینه خم . یعنی کوس و دمامه و نقاره ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء). رجوع به رویینه خم شود.
-
رئینه خم
لغتنامه دهخدا
رئینه خم . [ رُ / ن َ / ن ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) مخفف روئینه خم . رویینه یا رویینه خم است که کوس و دمامه و نقاره ٔ بزرگ باشد. (آنندراج ). رجوع به مترادفات شود.
-
رویین خم
لغتنامه دهخدا
رویین خم . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) رویینه خم . کوس و دمامه و نقاره ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء) (برهان ). کوس . (از انجمن آرا) (آنندراج ). دمامه . کوس . (شرفنامه ٔ منیری ) : ناله ٔ کرنای و رویین خم در جگر کرده زهره ها را گم . نظامی .ز فریاد رویین خم از پشت پیل...
-
خزریان
لغتنامه دهخدا
خزریان . [ خ َ زَ ] (اِ) مردم خزر. خزریها : وسیاهی حبشیان و غلظ ترکان و خزریان و دمامه ٔ اهل چین و این جمله را بچهار قسمت کرده اند خراسان و ایران و نیمروز و باختر. (از تاریخ سیستان ص 25). و لشکر اسلام بیشتر بقتل آمدند و خزریان بر ولایت ارال و آذربایج...
-
شندف
لغتنامه دهخدا
شندف . [ ش َ دَ ] (اِ) طبل و دمامه و دهل و نقاره ٔ بزرگ . (برهان ). دهل . (فرهنگ اسدی ). طبل و دهل . (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : بوق خایه چون به غلغل درفتدگوئیش در زیر ران شندف زند. کسائی .تا بدر خانه ٔ تو بر گه نوبت سیمین شندف زنند و زرین م...
-
زشت روی
لغتنامه دهخدا
زشت روی . [ زِ ] (ص مرکب ) زشت رو. بدروی . بدشکل . (از ناظم الاطباء). آنکه دارای چهره ٔ زشت باشد. زشت صورت . (از فرهنگ فارسی معین ). قَمهَد. دَمامَه . طِنفِس . مُشَوَّه . دَمیم . زَکازِک . (منتهی الارب ) : بدو گفت سیندخت کای زشت روی سخن بشنو و پاسخش ...
-
پنج نوبت
لغتنامه دهخدا
پنج نوبت . [ پ َ ن َ / نُو ب َ ] (اِ مرکب ) نوبت پنج وقت که بر در پادشاهان زنند و این از عهد سلطان سنجر مقررشده است ، و پیش از این سه نوبت میزدند. (غیاث اللغات ). نقاره ای است که پنج وقت بر در سرای ملوک میزده اند. پنج وقت نقاره ای باشد که در شبان روز...