کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلیر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلیر شدن
لغتنامه دهخدا
دلیر شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دلاور شدن . دلیر گشتن . شجاع شدن . استیساد. اقدام . بأس . بسالة. بطالة. بطولة. تجرؤ. شجاعة. (دهار). نجدة.نهاک . نهاکة. (تاج المصادر بیهقی ) : دو سالار محتشم را با لشکرهای گران بزدند و بسیار نعمت یافتند و دلیر شدن...
-
واژههای مشابه
-
دلیر کردن
لغتنامه دهخدا
دلیر کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دل دادن . شجاع و دلاور کردن . بی باک کردن . تجرئه . تشجیع. (المصادر زوزنی ). تطویع. (از منتهی الارب ). تنجید. (تاج المصادر بیهقی ). گستاخ کردن : عبداﷲبن سبا خواست که مردمان را بر عثمان دلیر کند. (ترجمه ٔ طبری بلعم...
-
دلیر گردانیدن
لغتنامه دهخدا
دلیر گردانیدن . [ دِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دل دادن . دلاور کردن . شجاع کردن . دلیر کردن . || جسور کردن . گستاخ گردانیدن . تجرئه . (از منتهی الارب ) : رشتین ، اسکندررا دلیر گردانید و بر عیب و عوار دارابن دارا اطلاع داد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 57). هرک...
-
جستوجو در متن
-
جری شدن
لغتنامه دهخدا
جری شدن . [ ج َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دلیر شدن . جسور شدن . گستاخ گردیدن . رجوع به جری شود.
-
اجتراء
لغتنامه دهخدا
اجتراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دلیر شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). دلیر گردیدن بر کسی . دلیری .
-
شیرک شدن
لغتنامه دهخدا
شیرک شدن . [ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) دلیر گشتن و باجرأت شدن . (ناظم الاطباء). دلیر و چیره شدن . (آنندراج ) (غیاث ). جری گردیدن . جری گشتن . به واسطه ٔ ندیدن مقاومتی بر قوت و نیروی خود فریفته و بالان شدن . بغلط خود را قوی شمردن . نظی...
-
بسالة
لغتنامه دهخدا
بسالة. [ ب َ ل َ ] (ع مص ) شجاعت .(اقرب الموارد). شجاعت و دلیری . (غیاث اللغات ). شجاع و دلیر گردیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخت دلیر شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). شجاعت و دلاوری و بی پروایی . (ناظم الاطباء). دلیر شدن در سختی . و رجوع به ...
-
استیساد
لغتنامه دهخدا
استیساد. [ اِ ] (ع مص ) شیر شدن . (زوزنی ). مانند شیر شدن . شیری نمودن . || دلیر شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دلیری کردن بر. جرأت کردن . || بجای رسیدن نبات . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دراز شدن و روئیدن و بکمال رسیدن گیاه .
-
گستاخ گردیدن
لغتنامه دهخدا
گستاخ گردیدن . [ گ ُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) بیشرم گردیدن . بی حیا شدن . دلیر گردیدن . جسور شدن : بدان تا تو گستاخ گردی بدوی فروماند اندرجهان گفتگوی . فردوسی .رجوع به گستاخ شدن و گستاخ گشتن شود.
-
بسول
لغتنامه دهخدا
بسول . [ ب ُ ] (ع مص ) سخت گردیدن . (از اقرب الموارد). || سخت دلیر شدن . (زوزنی ). دلیر و شجاع گردیدن . (آنندراج ). || ترش روی گردیدن از خشم و یا از شجاعت . (ناظم الاطباء). زشت و ترشروی گردیدن از خشم یا شجاعت . (منتهی الارب ). || ترش و تند شدن شیر و ...
-
بطولة
لغتنامه دهخدا
بطولة. [ ب ُ ل َ ] (ع مص ) شجاع و دلیر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت دلیر شدن و کارزاری شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بَطالَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مصدر مذکور شود. بِطالَة. (ناظم الاطباء). رجوع به این...
-
دلاور شدن
لغتنامه دهخدا
دلاور شدن . [ دِ وَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شجاع و دلیر و گستاخ و بی باک گشتن : دلاور شود مرد پرخاشجوی . سعدی .رجوع به دلاور شود.
-
استحجار
لغتنامه دهخدا
استحجار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حجره ساختن . || دلیر گردیدن . (منتهی الارب ). || سنگ شدن . به سنگ بدل گشتن . بستن خلطی چون سنگ . تحجر. سنگی گرفتن . عظیم سخت شدن .- استحجار طین ؛ سخت شدن گِل چون سنگ . (زوزنی ) (منتهی الارب ). رجوع به مستحجر شود.