کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلسرد ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلسرد ساختن
لغتنامه دهخدا
دلسرد ساختن . [ دِ س َ ت َ ] (مص مرکب ) مأیوس و ناامید کردن : از بزرگان دیدن دربان مرا دلسرد ساخت . صائب .|| بی رغبت کردن . بی تمایل ساختن . شوق و ذوق را از بین بردن .
-
واژههای مشابه
-
دلسرد شدن
لغتنامه دهخدا
دلسرد شدن . [ دِ س َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) ملول و ناخوش شدن . (از آنندراج ). اشتیاق پیشین را بالتمام نداشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). نومید شدن . دماغ سوخته شدن . (فرهنگ عوام ) : سرد شد او را دل از کار جهان بود کارش روز و شب زار و فغان .اسیری لاهیجی (از ...
-
جستوجو در متن
-
دل سرد کردن
لغتنامه دهخدا
دل سرد کردن . [ دِ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلسرد ساختن . رجوع به دلسرد و دلسرد ساختن شود.
-
برف آب
لغتنامه دهخدا
برف آب . [ ب َ ] (اِ مرکب ) برفاب . آب برف . (برهان ) (ناظم الاطباء). ماءالثلج . آب که از ذوب شدن برف بحاصل آید. (یادداشت مؤلف ). || آب که برای سرد شدن برف در آن افکنده باشند. (یادداشت مؤلف ). آب سرد. (ناظم الاطباء) : برف آب همی دهی تو ما راما از ت...