کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلس
لغتنامه دهخدا
دلس . [ دَ ] (ع اِ) خدیعت . ما لی فیه ولس لا دلس ؛ مرا در آن نه خیانت و نه خدیعت است . (از اقرب الموارد). دَلَس . رجوع به دلس شود.
-
دلس
لغتنامه دهخدا
دلس . [ دَ ل َ ] (ع اِ) تاریکی . (منتهی الارب ). ظلمت . (اقرب الموارد). || تاریکی در تاریکی . (منتهی الارب ). اختلاط ظلمت و تاریکی . (از اقرب الموارد). || روئیدگی که در آخر گرما برگ آرد، و باقیمانده ٔ روئیدگی . (منتهی الارب ). گیاه که در آخر تابستان ...
-
دلس
لغتنامه دهخدا
دلس . [ دَ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جراحی ، بخش شادگان ، شهرستان خرمشهر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دلس
لغتنامه دهخدا
دلس . [ دِ ل ُ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) کوچکترین و مهمترین جزایر سیکلاد در گنگ بار یونان است که معبد بزرگ آپولو در آنجا بود، و بنا بر روایات قدیمی آپولو و دیانا در آنجا بوجود آمده اند. (از تمدن قدیم فوستل دوکلانژ، ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی ).
-
دلس
لغتنامه دهخدا
دلس . [ دُ ل َ ] (ع اِ) ج ِ دُلسة. (ناظم الاطباء). رجوع به دلسة شود.
-
واژههای همآوا
-
دلث
لغتنامه دهخدا
دلث . [ دُ / دُ ل ُ ] (ع اِ ) ج ِ دِلاث . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دلاث شود.
-
دلص
لغتنامه دهخدا
دلص . [ دَ ل َ ] (ع اِمص ) نرمی و تابانی . || روئیدگی پشم نو در خر. || سقوط دندانهای ناقه از پیری . (ناظم الاطباء).
-
دلص
لغتنامه دهخدا
دلص . [ دَ ل َ ] (ع مص ) کهن سال و دندان ریخته گردیدن ناقه . (منتهی الارب ). || لغزیدن . (ازناظم الاطباء).
-
دلص
لغتنامه دهخدا
دلص . [ دَ ل ِ ] (ع ص ) هموار. أرض دلص ؛ زمین هموار و مستوی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد بسیار لغزنده . (منتهی الارب ). || نرم و تابان . (از اقرب الموارد). || ناقه ٔ افتاده پشم . (منتهی الارب ). ج ، دِلاص . (منتهی الارب ) (اقرب المو...
-
دلص
لغتنامه دهخدا
دلص . [ دُ ] (ع ص ) ج ِ أدلص . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به ادلص شود. || ج ِ دَلصاء. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به دلصاء شود.
-
دلص
لغتنامه دهخدا
دلص . [ دُ ل ُ ] (ع اِ) ج ِ دَلیص . (اقرب الموارد). رجوع به دلیص شود.
-
جستوجو در متن
-
پارالین
لغتنامه دهخدا
پارالین . [ ی ِ ] (اِخ ) کشتی مقدس مردم اثینَه که هر سال تقدیم کنندگان هدایا به معبد آپولون در دِلُس با آن سفر می کردند.
-
لاگس
لغتنامه دهخدا
لاگس . [ گ ُ ] (اِخ ) سان ژوان دُلس لاگس . شهری از مکزیک (ژالیسکو) کرسی بخش و ایالت . دارای 18650 تن سکنه .