کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلجوئی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلجوئی
لغتنامه دهخدا
دلجوئی . [ دِ ] (حامص مرکب ) دلجویی . عمل دلجو. رجوع به دلجویی در ردیف خود شود.
-
جستوجو در متن
-
هم دردی
لغتنامه دهخدا
هم دردی . [ هََ دَ ] (حامص مرکب ) غمخواری . دلسوزی . غمگساری . دلجوئی . دلداری . رجوع به هم درد شود.
-
نوازان
لغتنامه دهخدا
نوازان . [ ن َ ] (نف ، ق ) نوازش کنان . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دلجوئی کنان . (ناظم الاطباء). در حال نواخت و نوازش کردن . || ساززنان . آوازخوانان . سرودگویان . (ناظم الاطباء). در حال نواختن ساز و آلات طرب : نوازان نوازنده در چنگ چنگ ز...
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (... ماوراءالنهر) از شعرای پارسی زبان اهل ماوراءالنهر بوده . از اوست :چنان کز دل شدم باقی اسیر عشق دلجوئی نه دل دارم ، بلائی بهر جان خویشتن دارم .(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1204).
-
تفقد
لغتنامه دهخدا
تفقد. [ ت َ ف َق ْ ق ُ ] (ع مص ) واجستن . (زوزنی ). جستن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). گمشده را جستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گمشده را واجستن و واپرسیدن و با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). گم شده را بازجستن و پرسش نمو...
-
تفقد کردن
لغتنامه دهخدا
تفقد کردن . [ ت َ ف َق ْ ق ُک َ دَ ] (مص مرکب ) تفقد فرمودن . دلجوئی و غمخواری کردن . (ناظم الاطباء) : مدت دو سال است تا تفقدش میکنم و تعهد واجب می دارم . (سندبادنامه ص 195).شکرفروش که عمرش دراز باد، چراتفقدی نکند طوطی شکرخا را. حافظ (دیوان چ غنی ص 4...
-
دلجویی
لغتنامه دهخدا
دلجویی . [ دِ ] (حامص مرکب ) دلجوئی . تسلی . (ناظم الاطباء). تعزیت . دلداری . استمالت : به دلجویی دختر مهربان شدند آن پرستندگان همزبان . فردوسی . || مهربانی . نوازش : سایه ٔ طوبی و دلجویی حور و لب حوض به هوای سر کوی تو برفت از یادم . حافظ.به دست جذبه...
-
بازجست
لغتنامه دهخدا
بازجست . [ ج ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) پژوهش . فحص . تجسس : چون بازجستی نبود کار و حال او [ حسنک ] را انتقامها و تشفی ها رفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 177 چ فیاض ص 180).مخور آب ناآزموده نخست به دیگر دهانی کن آن بازجست . نظامی .|| تفقد. دلجوئی . پ...
-
بزبان داشتن
لغتنامه دهخدا
بزبان داشتن . [ ب ِ زَ ت َ ] (مص مرکب ) (از: ب + زبان + داشتن ) بزبان افکندن . || کنایه از فریب دادن بحرف و صوت ملایم . (بهار عجم ) : زیر لب میدهدم وعده که کامت بدهم غالب آنست که ما را بزبان میدارد. جمال الدین سلمان (از بهار عجم ).بلبل گله میکرد ز گل...
-
صلیحی
لغتنامه دهخدا
صلیحی . [ ص ُ ل َ] (اِخ ) علی بن محمدبن علی صلیحی . وی یکی از کسانی است که با حزم و قوت بر یمن استیلا یافت . پدر او قضاوت یمن داشت و او در خاندان علم و سیادت پرورش یافت و فقه آموخت و در پی ریاست شد و در سفر حج دلیل مردمان بود و کسانی را که در آنها نش...
-
دلداری کردن
لغتنامه دهخدا
دلداری کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلداری دادن . غمگساری کردن . تسلی بخشیدن . استمالت و دلجوئی کردن و خشنود ساختن : من دلخسته را دلداریی کن چو دل دادی مرا غمخواریی کن . نظامی .کندت دلبری و دلداری هم عروسی و هم پرستاری . نظامی .نگفتی بی وفا یارا ک...
-
دلنوازی
لغتنامه دهخدا
دلنوازی . [ دِ ن َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دلنواز. عمل دلنواز. نواخت دل . نوازش دل . شفقت . مهربانی . تسلی . (ناظم الاطباء). خاطرنوازی . دلجوئی : ابری که ز بارانش می نرویداز طبع مگرتخم دلنوازی . مسعودسعد.غزال شیرمست از دلنوازی به گرد سبزه با ماد...
-
استمالة
لغتنامه دهخدا
استمالة. [ اِ ت ِ ل َ ] (ع مص ) استمالت . مائل شدن . || پیمودن به دو کف یا بذراع . || سوی خود جنبانیدن کسی را بسخن خوش و نیکوئی . (منتهی الارب ). سوی خویش جنبانیدن . (تاج المصادربیهقی ). جنبانیدن در این دو مأخذ غلط است و صحیح چسبانیدن است بمعنی میل ...
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) بابونی . یکی از شیوخ عرفان است و به روزگار فخرالدوله ٔ دیلمی به شیراز بافاده و تدریس اشتغال می ورزید. وی از طائفه کرد و مولدش بابون قریه به بغداد است . و افسانه ٔ ((اصبحت کردیا و امسیت عربیا)) را بوی نسبت کنند و گ...