کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلاع
لغتنامه دهخدا
دلاع . [ دُل ْ لا ] (ع اِ) صدف گرد یا نوعی از صدف دریا. (منتهی الارب ). نوعی از صدف دریا. (از اقرب الموارد). || نبات و گیاهی است . (از اقرب الموارد). || بطیخ هندی . (منتهی الارب ) . هندوانه . (الفاظ الادویه ). اسم عربی بطیخ هندی است . (تحفه ٔ حکیم مو...
-
واژههای همآوا
-
دلاء
لغتنامه دهخدا
دلاء. [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دلو. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به دلو شود.
-
دلاء
لغتنامه دهخدا
دلاء. [ دِ ] (ع مص ) به معنی مدالاة است . (از ناظم الاطباء). رجوع به مدالاة شود.
-
جستوجو در متن
-
بطیخ هندی
لغتنامه دهخدا
بطیخ هندی . [ ب ِطْ طی خ ِ هَِ ] (اِ) هندوانه . (ناظم الاطباء). بفارسی هندوانه و بعربی دلاع و رابوقه نامند. بفارسی هندوانه و بهندی ترپوز نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
بامیه
لغتنامه دهخدا
بامیه . [ م ِ ی َ / ی ِ ] (اِ) بامیا. قسمی از بقولات است دراز به قدر یک انگشت یا بیشتر که از آن خورش پزند. (فرهنگ نظام ). ثمر نباتی است و در بلاد مصر میشود، سیاه و صلب بقدر کرسنه و شیرین طعم و با اندک لزوجتی و در غلافی مخمس شکل و دو طرف آن اندک باریک...