کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دقر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دقر
لغتنامه دهخدا
دقر. [ دَ ] (ع اِ) مرغزار نیکوی بسیارگیاه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دقرة. دقری . دقیرة.
-
دقر
لغتنامه دهخدا
دقر. [ دَ ق َ ](ع مص ) پر شدن از طعام . || گیاه ناک گردیدن جائی و طراوت گرفتن آن . || قی کردن شخص از پری شکم . || نرم و نازک گردیدن نبات و بسیار شدن آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
دغر
لغتنامه دهخدا
دغر. [ دَ ] (ع مص ) فشردن کسی را تاآنکه بمیرد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || راندن . (منتهی الارب ). دفع. (اقرب الموارد). || سپوختن در حلق و برداشتن زن کام کودک را به انگشت . (از منتهی الارب ). سپوختن و ملاژه برداشتن . (المصادر زوزنی ) (از ...
-
دغر
لغتنامه دهخدا
دغر. [ دَ غ َ ] (ع مص ) بسودن سنگ به لب یا به دست . (از منتهی الارب ). بوسیدن یا دست کشیدن . (از اقرب الموارد). || بدخویی . (منتهی الارب ). بد شدن خلق و خوی . (از اقرب الموارد). || روارو درآمدن در حرب جای . (از منتهی الارب ). حمله کردن بدون تثبت و دق...
-
دغر
لغتنامه دهخدا
دغر. [ دَ غ ِ ] (ع ص ) آنکه ناگهان درآید و بدون درنگ زود برگردد. (ناظم الاطباء). و رجوع به دَغَر شود.
-
جستوجو در متن
-
دقرة
لغتنامه دهخدا
دقرة. [دَ رَ ] (ع اِ) مرغزار نیکوی بسیارگیاه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دقر. و رجوع به دقر شود.
-
دقری
لغتنامه دهخدا
دقری . [ دَ ق َ را ] (ع اِ) مرغزار نیکوی بسیار نبات . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دقر. و رجوع به دقر شود. || (اِخ ) مرغزاری است . (از منتهی الارب ). روضه ای است در صحراء. (از معجم البلدان ).روضه ای است نیکو و بسیارنبات . (از اقرب الموارد).
-
دقیرة
لغتنامه دهخدا
دقیرة. [ دَ رَ ] (ع اِ) مرغزار نیکوی بسیارگیاه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دقر. دقرة. دَقَری ̍.
-
مرغزار
لغتنامه دهخدا
مرغزار. [ م َ ] (اِ مرکب ) سبزه زار و زمینی که مرغ در آن بسیار رسته باشد. (برهان ). جایی را گویند که در آن سبزه بسیار رسته باشد. (از غیاث ) (از آنندراج ). آنجا که مرغ روییده است . زمینی که در آن گیاه مرغ فراوان باشد و سبزه زار و علفزار و چراگاه . (نا...