کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دقاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دقاق . رجوع به ابوعلی حسن بن محمدبن دقاق شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) دقاق بن تتش بن الب ارسلان سلجوقی که در شام حکومت میراند. رجوع به دقاق .... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ (یا عبیداﷲ)بن دقّاق دقیقی بغدادی ، مکنّی به ابوالقاسم و مشهور به دقّاق . رجوع به ابوالقاسم (علی بن عبیداﷲ دقاق ). و علی بن عبیداﷲ دقیقی شود.
-
آردفروش
لغتنامه دهخدا
آردفروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) دقّاق .
-
روده ٔ باریک
لغتنامه دهخدا
روده ٔ باریک . [ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) معاء دقاق . (لغات فرهنگستان ). رجوع به معاء دقاق و روده شود.
-
لفایف
لغتنامه دهخدا
لفایف . [ ل َ ی ِ ] (ع اِ) نام معاء سوم از امعاء ستة و نام دیگر آن معاء دقاق است .
-
علی بغدادی
لغتنامه دهخدا
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ دقیقی بغدادی ، مشهور به دقاق و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم (علی بن عبیداﷲ دقاق ) و نیز به علی (ابن عبیداﷲ...) شود.
-
علی دقیقی
لغتنامه دهخدا
علی دقیقی . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ دقیقی بغدادی ، مشهور به دقاق و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم (علی بن عبیداﷲ دقاق ) و علی (ابن عبیداﷲ...) شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) دقاق . رجوع به علی بن عبیداﷲ یا عبداﷲبن عبدالغفار الدقاق ... شود.
-
درة
لغتنامه دهخدا
درة. [ دُرْ رَ ] (اِخ ) دختر محمدبن احمد. از زنان محدث و صوفی بود که ابوعبداﷲبن عبدالواحدبن دقاق از او نقل کرده است . (از اعلام النساء).
-
سابوری
لغتنامه دهخدا
سابوری . [ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲبن سابور دقاق سابوری بغدادی مکنی به ابوالعباس . از محدثان است . (سمعانی ).
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) دَقّاق حسن . ازمردم گنافه ٔ پارس . رجوع به ابوسعید جنابی ... شود.
-
اعوری
لغتنامه دهخدا
اعوری . [ اَع ْ وَ ی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب است بمعاء اعور که از روده های دقاق است .
-
امعاء علیا
لغتنامه دهخدا
امعاء علیا. [ اَ ءِ ع ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امعاء دقاق . رجوع به امعاء شود.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمد بغدادی . رجوع به حسن دقاق شود.