کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دفر
لغتنامه دهخدا
دفر. [ دَ ] (ع اِ) گند. (منتهی الارب ). بوی بغل . (دهار): دفراً له ؛ گند باداو را. (از اقرب الموارد). دفراً دافراً لما یجی ٔ به فلان ؛ برای تقبیح کاری گویند. (از اقرب الموارد).- ام الدفر ؛ دنیا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).این جهان . (دهار).- || سخ...
-
دفر
لغتنامه دهخدا
دفر. [ دَ ] (ع مص ) سپوختن . (منتهی الارب ). || دست در سینه زدن راندن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دفع. (تاج المصادر بیهقی ). || بدبو شدن . (از اقرب الموارد). دَفر. و رجوع به دَفر شود.
-
دفر
لغتنامه دهخدا
دفر. [ دَ ف َ ] (ع اِ) گند. (منتهی الارب ). نتن و بوی بد. (ازاقرب الموارد). دَفر. و رجوع به دَفر شود. || خواری . (ناظم الاطباء). || میوه ٔ درختی است چینی و شحری . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
-
دفر
لغتنامه دهخدا
دفر. [ دَ ف َ ] (ع مص ) بدبو شدن طعام . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تیز بوی و تیزگند شدن . (المصادر زوزنی ). بو گرفتن . بدبو و عفن و متعفن و گنده شدن . گندیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || افتادن کرم در طعام و در گوشت . || خوار و ذلیل شدن . (ا...
-
دفر
لغتنامه دهخدا
دفر. [ دَ ف ِ ] (ع ص ) گنده . (منتهی الارب ). بدبو و خبیث الرائحة. (از اقرب الموارد). متعفن و عفن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
دفر
لغتنامه دهخدا
دفر. [ دُ ] (ع ص )ج ِ أدفر. (ناظم الاطباء). رجوع ادفر شود. || ج ِ دَفراء. (ناظم الاطباء). رجوع به دفراء شود.
-
واژههای مشابه
-
ام دفر
لغتنامه دهخدا
ام دفر. [ اُم ْ م ِ دَ ] (ع اِ مرکب ) دنیا و عالم . (ناظم الاطباء). دنیا. (آنندراج ) (از المرصع) (المنجد). جهان . (مهذب الاسماء). || داهیه . (المرصع) (المنجد). از ابوالعلاء معری است : یا ام دفر لحاک اﷲ والدةفیک الخناء و فیک البؤس و السرف . (از یاددا...
-
جستوجو در متن
-
ام ذفر
لغتنامه دهخدا
ام ذفر. [ اُم ْ م ِ ذَ ] (ع اِ مرکب ) جهان . مشهور به دال (دفر) است . (از المرصع). رجوع به ام دفر شود.
-
دفرة
لغتنامه دهخدا
دفرة. [ دَ ف ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث دَفِر. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). گندیده و بدبو. (ناظم الاطباء). رجوع به دَفِر شود.
-
بدبو
لغتنامه دهخدا
بدبو. [ ب َ ] (ص مرکب ) بدبوی . منتن و متعفن و چیزی که دارای بو و رایحه ٔ بد و نتن باشد و چیز گنده . (از ناظم الاطباء). منتن . عفن . نتن . دفر. دفره . گنده .(یادداشت مؤلف ). مقابل خوشبو. (آنندراج ). دَفَر؛ بدبو شدن طعام . (منتهی الارب ). و رجوع به ب...
-
ادمند
لغتنامه دهخدا
ادمند. [ اِ م ُ ] (اِخ ) اول ، پادشاه آنگلوساکسن (940 - 946م .). || ادمند دوم ، مشهور به کُت دُفِر، پادشاه آنگلوساکسن ، متولد بسال 981. (1015 - 1016 م .).
-
لارک
لغتنامه دهخدا
لارک . [ رَ ] (اِخ ) از جزائر خلیج فارس ، دارای معدن اُکسید دُفر. و آن نزدیک به هفت فرسخ جنوبی بندرعباس است . در ازای آن از دو فرسنگ بیشتر است و پهنای آن از دو فرسخ کمتر و آب شیرین جزیره از برکه است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
درن
لغتنامه دهخدا
درن . [ دَ رَ ] (ع اِ) ریم و چرک . (منتهی الارب ). ریم تن . (دهار). وسخ . (از صراح ). خاز. (مهذب الاسماء). شوخ . چرکی و یا آلودگی به چرکی . (از اقرب الموارد).- ام درن ؛ دنیا. ام دفر. (از اقرب الموارد). || اصل . || جای باش . (منتهی الارب ).