کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دفاتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دفاتر
لغتنامه دهخدا
دفاتر. [ دَ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ دفتر. (اقرب الموارد) (دهار). دفترها. کتابچه ها. نامه ها. روزنامه ها. طومارها. (ناظم الاطباء). رجوع به دفتر شود : سپیدرویم چون روز تا به مدحت توسیاه کردم چون شب دفاتر و الواح . مسعودسعد.هر یک از یوزباشیان در دور حرم محترم ...
-
جستوجو در متن
-
جدیدالنسق
لغتنامه دهخدا
جدیدالنسق . [ ج َ دُن ْ ن َ س َ ] (ع ص مرکب ) قریه ... دهی که بنوی احداث شده باشد و در دفاتر پیش نام او نباشد. (یادداشت مؤلف ).
-
دروزن
لغتنامه دهخدا
دروزن . [ دَ؟ ] (اِخ )ذکر ماسح و سوادی که در آن مقادیر مساحت شده ٔ زمینها را ثبت کند. (مفاتیح ، در مواضعات ذکور و دفاتر).
-
دفتری کردن
لغتنامه دهخدا
دفتری کردن . [ دَ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به دفتر درآوردن . تحریر کردن . || در دفاتر ثبت کردن .
-
انجیذج
لغتنامه دهخدا
انجیذج . [ اَ ذَ ] (معرب از فارسی ، اِ) ملفوظ. (مفاتیح در مواضعات ذکور و دفاتر) (یادداشت مؤلف ).
-
ثبات
لغتنامه دهخدا
ثبات . [ ث َب ْ با ] (ع ص ،اِ) آنکه در دوائر و ادارات دولتی و شرکتها و تجارتخانه ها نامه های رسیده را در دفاتر مخصوص ثبت کنند.
-
عزب باشی
لغتنامه دهخدا
عزب باشی . [ ع َ زَ ] (اِ مرکب ) رئیس محاسبان و منشیان : وی [ عزب باشی ] ریش سفید عزبان و فراشان دفتر است ، و دفاتر که در خارج انبار است به تحویل او، و اگر دفاتر مفقود گردد بازخواست آن از مشارالیه میشده . و به دستور دفتر از ارقام و احکام بخط او میرسی...
-
تأمین دلیل
لغتنامه دهخدا
تأمین دلیل . [ ت َءْ ن ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح قضایی ) توقیف دفاتر و اوراق و سایر چیزهایی که ممکن است برای اثبات دعوی به آنها استناد شود بمنظور جلوگیری از نابود شدن آنها، و یا توقیف دفاتر و اوراق و علائم و آثاری که نزد خوانده موجود ا...
-
سفاین
لغتنامه دهخدا
سفاین . [ س َ ی ِ ] (ع اِ) سفائن . ج ِ سفینه : و قماطر دفاتر و نفایس سفاین و غرائب رغایب و اعلاق اوراق ... مشاهده کرده اند. (ترجمه تاریخ یمینی ).
-
کاغذبری
لغتنامه دهخدا
کاغذبری . [ غ َ ب ُ ] (حامص مرکب ) کم کردن جمع زر از کاغذ از روی دزدی و خیانت ، و این اصطلاح ارباب دفاتر است : که مشرف کل کاغذبری کرده . (ملاطغرا در مشابهات ربیعی از آنندراج ).
-
ایلغامیشی کردن
لغتنامه دهخدا
ایلغامیشی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ایلغامیش کردن : مزارع آبادان و خراب ایلغامیشی کرده به موجبی که در دفاتر و قوانین مثبت است ... (تاریخ غازان خان ص 305).
-
جماعات
لغتنامه دهخدا
جماعات . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جماعة. (مهذب الاسماء). دفاتر رسوم و معاملات و از آن جمله است جماعة قسمت و جماعة اصناف خراج و جماعة عدد و جماعت استخراج . (از اقرب الموارد). رجوع به جماعة و جماعت شود.
-
دیفترای بازیلیکا
لغتنامه دهخدا
دیفترای بازیلیکا. (اِ مرکب ) نامی است که کتزیاس به محل ضبط سالنامه ها و مکاتیب اطلاق کرده و بپارسی امروز دفاتر شاهی باید گفت . (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 903 و ج 2 ص 1466).
-
بازجو
لغتنامه دهخدا
بازجو. (نف مرکب ) بازجوینده . محقق . مفتش . کسی که مأموریت پیدا میکند ازکسی در مورد امری یا اتهامی تحقیق و وارسی کند، یا از روی دفاتر و اسناد راستی و ناراستی کاری را معین کند. (واژه های فرهنگستان ). تفتیش گر. (فرهنگ رازی ).