کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعجة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دعجة
لغتنامه دهخدا
دعجة. [ دُ ج َ ] (ع اِمص ) نیک سیاهی چشم با فراخی آن ، و یا نیک سیاهی چشم در نیک سپیدی آن . (از منتهی الارب ). سیاه بودن و فراخ بودن چشم . (از اقرب الموارد). دعج . و رجوع به دعج شود.
-
واژههای همآوا
-
داجة
لغتنامه دهخدا
داجة.[ ج َ / داج ْ ج َ ] (ع اِ) پس روان لشکر. (منتهی الارب ). تُباع عسکر. (از اقرب الموارد). || چیز اندک و حقیر از حاجت ، یا حاجة. داجة از اتباع است و منه الحدیث ، ما ترکت حاجة و لا داجة. (منتهی الارب ).