کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعابت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دعابت
لغتنامه دهخدا
دعابت . [ دُ ب َ ] (از ع ، اِمص ، اِ)دعابة. مزاح و ظرافت . (غیاث ). رجوع به دعابة شود.
-
واژههای همآوا
-
دعابة
لغتنامه دهخدا
دعابة. [ دَ ب َ ] (ع مص ) راندن و دفع. (از اقرب الموارد). دعب . و رجوع به دعب شود. || مزاح کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). دعب . و رجوع به دعب شود.
-
دعابة
لغتنامه دهخدا
دعابة. [ دَع ْ عا ب َ ] (ع ص ) مرد بامزاح . (منتهی الارب ). شخص بسیار لعب و مزاح ، تاء آن مبالغه راست . (از اقرب الموارد). مَزّاح . لوده . دعّاب . و رجوع به دعاب شود.
-
دعابة
لغتنامه دهخدا
دعابة. [ دُ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) بازی و مزاح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). طیبت . مزاح . لاغ . خوش طبعی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || گفتار مضحک و خنده آور. || حمق وحماقت و نادانی . (از اقرب الموارد). || مورچه ای است سیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب...
-
جستوجو در متن
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمروبن حبیب بن حسان بن منذربن عمار اسدی ، مولی بنی اسدبن خزیمه . کنیت وی ابوعلی و ملقب به جَزَرَة. حافظی عارف از ائمه ٔ حدیث و مرجع علم آثار و معرفت نقله ٔ اخبار است . وی سفر بسیار کرد و در شام و مصر و خراسان مشایخ را...