کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دشوارگذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دشوارگذار
لغتنامه دهخدا
دشوارگذار.[ دُش ْ گ ُ ] (ن مف مرکب ) صعب المرور. (ناظم الاطباء).صعب که بسختی از آن توان گذشتن . صعب السلوک . که گذشتن از آن صعب باشد. مقابل آسان گذار. (یادداشت مرحوم دهخدا): أیهم ؛ کوه بلند دشوارگذار. بَعکَنة؛ ریگی دشوار گذار. بوباة؛ بیابان و عقبه ا...
-
جستوجو در متن
-
صعوداء
لغتنامه دهخدا
صعوداء. [ ص َ ] (ع ص ) عقبه ٔ دشوارگذار. (منتهی الارب ).
-
تروه
لغتنامه دهخدا
تروه . [ ت َ رِ وِ] (اِ) معبر تنگ و راه دشوارگذار. (ناظم الاطباء).
-
وعث
لغتنامه دهخدا
وعث . [ وَ ع َ ] (ع مص )شکسته گردیدن دست . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دشوارگذار گردیدن راه . (اقرب الموارد).
-
وعث
لغتنامه دهخدا
وعث . [ وَ ع ِ ](ع ص ) راه که به آسانی نتوان رفتن در وی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). راه دشوارگذار. (ناظم الاطباء).
-
صعب العبور
لغتنامه دهخدا
صعب العبور. [ ص َ بُل ْ ع ُ ] (ع ص مرکب ) دشوارگذار. دش گذار.
-
لخمة
لغتنامه دهخدا
لخمة. [ ل ُ خ َ م َ ] (ع ص ، اِ) جای دشوارگذار از زمین درشت . (منتهی الارب ).
-
کندوش
لغتنامه دهخدا
کندوش . [ ک َ ] (اِ) راه سنگلاخ ناهموار و دشوارگذار. و رجوع به کنده ورش و کنده وش شود. || روزینه و مزد یک روزه . || مصطکی و سقز سفید. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
-
تحضب
لغتنامه دهخدا
تحضب . [ ت َ ح َض ْ ض ُ ] (ع مص ) گرفتن راه سنگ ناک دشوارگذار که نزدیک بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
ضمز
لغتنامه دهخدا
ضمز. [ ض َ ] (ع ص ، اِ) جای درشت . || پشته ٔ دشوارگذار. || پشته ٔپست . || هر کوه جداگانه که در آن سنگ سرخ و سخت باشد و در آن خاک و گل نبود. (منتهی الارب ).
-
عنوت
لغتنامه دهخدا
عنوت . [ ع َ ] (ع اِ) پشته ٔ دشوارگذار. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). تپه ای که صعود بر آن دشوار باشد. (از اقرب الموارد). عُنتوت . رجوع به عنتوت شود.
-
کؤود
لغتنامه دهخدا
کؤود. [ ک َ ئو ] (ع ص ) عقبة کؤد ؛ پژ دشوار. (منتهی الارب ). پژ دشوارگذار. (ناظم الاطباء). کوه و کتلی که سخت و دشوار بر آن توان رفتن . (از اقرب الموارد).
-
عکصة
لغتنامه دهخدا
عکصة. [ ع َ ک ِ ص َ ] (ع ص ) مؤنث عکص . رجوع به عَکِص شود. || رملة عکصة؛ ریگ توده ٔ دشوارگذار. (منتهی الارب ). رملی که پیمودن آن شاق باشد. (از اقرب الموارد).
-
مواعسة
لغتنامه دهخدا
مواعسة. [ م ُ ع َ س َ ] (ع مص ) بر ریگ نرم و دشوارگذار رفتن . || برابری و نبرد کردن در رفتن و رفتار به شب . || به شب رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).