کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دشمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دشمه
لغتنامه دهخدا
دشمه . [ دَ م َ ] (اِخ ) نام یکی از مبارزان ایران . (برهان ):که از تخمه ٔ نامور دشمه بودبزرگی بدانگه در آن تخمه بود.فردوسی .
-
واژههای مشابه
-
دشمة
لغتنامه دهخدا
دشمة. [ دُ م َ ] (ع ص ، اِ) مرد بی خیر، یا عام است . (منتهی الارب ). آنکه خیری در او نباشد. (از اقرب الموارد). حقیر و بی قدر و بی خیر. (ناظم الاطباء).