کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دسی
لغتنامه دهخدا
دسی . [ دَس ْی ْ ] (ع مص )کم شدن . (از منتهی الارب ). ضد زَکْو، یعنی گوالیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دسو. دسوة. و رجوع به دسو و دسوة شود. || ناپاک بودن و پلید گشتن . || بی دین بودن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
دست دسی
لغتنامه دهخدا
دست دسی . [ دَ دَ ] (ص نسبی ) در تداول ، سرسری . سطحی . || بیهوده . بی جهت . دستی دستی . رجوع به دستی دستی شود. || (حامص مرکب ) دس دسی . خطابی کودکان نوپا و تازه به راه رونده را توأم با زدن کف دستها بر هم : دستدسی باباش میاد با جیب پر قاقاش میاد. و ...
-
دسی گرم
لغتنامه دهخدا
دسی گرم . [ دِ گ ِ رَ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) یک دهم گرم . عشر گرم .
-
دسی لیتر
لغتنامه دهخدا
دسی لیتر. [ دِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) یک دهم لیتر. عشر لیتر.
-
دسی متر
لغتنامه دهخدا
دسی متر. [ دِ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) یک دهم متر. عشر متر.
-
جستوجو در متن
-
دسدسی
لغتنامه دهخدا
دسدسی . [ دَ دَ ] (حامص مرکب ) چپه . چپک ، در تداول . || خطابی کودکان نوپا را با زدن دو دست بهم : دس دسی باباش میادجیب پرقاقاش میاد.دس دسی باباش میادصدای کفش پاش میاد.
-
تدسیس
لغتنامه دهخدا
تدسیس . [ ت َ ] (ع مص ) پنهان کردن و در زیر خاک دفن کردن چیزی . (از اقرب الموارد) (از المنجد). شدد للمبالغة، فیقال دسی کما قیل تظنی فی تظنن و فی القرآن و قد خاب من دساها؛ ای دسها مع الصالحین . (اقرب الموارد). || مبالغه نکردن در قطران مالیدن شتر. (از ...
-
واحد زاویه
لغتنامه دهخدا
واحد زاویه . [ ح ِ دِ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی است که برای سنجش زاویه به کار میرود. واحدهای زاویه در دستگاه S.T.M با نشانه های بین المللی آنها عبارتند از : 1- گراد (gr) که 1100 زاویه ٔ قائمه است (1360 محیط دایره ) رجوع به گراد شود. ...
-
واحد ظرفیت
لغتنامه دهخدا
واحد ظرفیت . [ ح ِ دِ ظَ فی ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی است که برای سنجش ظرفیت اشیاء به کار میرود واحد اصلی ظرفیت در دستگاه S.T.M لیتر (L) است و آن ظرفیت ظرفی است به حجم یک دسیمتر مکعب . رجوع به لیتر و دسی متر مکعب شود. اضعاف این واحد که خود...
-
گرم
لغتنامه دهخدا
گرم . [ گ ِ رَ ] (فرانسوی ، اِ) گرام . واحد اوزان مستعمله در بیشترممالک متمدنه و عبارت است از وزن یک سانتیمتر مکعب آب مقطر با چهار درجه حرارت در تحت فشار طبیعی 57 سانتی متر آتمسفر و تقریباً معادل است با پنج نخود و خمس نخود و کمی افزون از ماشه میباشد....
-
درجة
لغتنامه دهخدا
درجة. [ دَ رَ ج َ ] (ع اِ) پایه و نردبان . (منتهی الارب ). مرقاة. (اقرب الموارد). ج ، دَرَج َ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پایگاه . (منتهی الارب ). طبقه ای از مراتب ، و از آن جمله است در قرآن : و رفعبعضهم درجات . (قرآن 253/2). و نیز از آنست درج...