کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دسق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دسق
لغتنامه دهخدا
دسق . [ دَ س َ ] (ع مص ) پر شدن حوض به حدی که آب از کناره هایش بریزد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سپیدی آب حوض و درخش آن . (منتهی الارب ). سپید شدن و برق زدن آب حوض . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
دثق
لغتنامه دهخدا
دثق . [ دَ ] (ع مص ) ریختن آب . (منتهی الارب ).
-
دصق
لغتنامه دهخدا
دصق . [ دَ ] (ع مص ) شکستن آبگینه و جز آن . (از منتهی الارب ). شکستن . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
درخش
لغتنامه دهخدا
درخش . [ دَ رَ / دُ رَ / دُ رُ ] (اِ) درفش . روشنی . روشنایی .تابش . فروغ و روشنی هر چیزی . (از برهان ). روشنی . (غیاث ). تابندگی . (آنندراج ). شعشعه . پرتو : چو برزد سنان آفتاب بلندشب تیره گشت از درخشش نژند. فردوسی .روزی درخش تیغ تو برآتش اوفتادآتش ...