کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستگاهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دستگاهی
لغتنامه دهخدا
دستگاهی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دستگاه .- لغت دستگاهی ، یا لغت نامه ٔدستگاهی ؛ لغت نامه که آنرا به اجناس ترتیب کنند نه به ترتیب حروف . لغت نامه که کلمات مربوط به چیزهای متناسب با یکدیگر را گروه گروه در آن گرد کرده باشند نه بر حروف تهجی ، مانند ل...
-
جستوجو در متن
-
ذومطرقة
لغتنامه دهخدا
ذومطرقة. [ م ِ رَ ق َ ] (ع اِ مرکب ) چرخ و دستگاهی باشد کوفتن را.
-
کارمندی
لغتنامه دهخدا
کارمندی . [ م َ ] (حامص مرکب )عمل کارمند. داشتن شغلی در دستگاهی . عضویت اداره .
-
کولر
لغتنامه دهخدا
کولر. [ ل ِ ] (انگلیسی ، اِ) دستگاهی که هوای اطاق و سالن را خنک کند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
نظام نامه
لغتنامه دهخدا
نظام نامه . [ ن ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) آئین نامه ای که انتظامات داخلی هر دستگاهی را مشخص کند.
-
پیرس کاف
لغتنامه دهخدا
پیرس کاف . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) دستگاهی که بوسیله ٔ نیروی بخار حرکت کند. نام اولی کشتی بخار.
-
دخول
لغتنامه دهخدا
دخول . [دُ ] (اِ) در اصطلاح موسیقی از دستگاهی به دستگاه دیگر رفتن . یا از گوشه ٔ دستگاه بخود دستگاه بازگشتن .
-
روشویی
لغتنامه دهخدا
روشویی . (حامص مرکب ) شستن صورت . شستشوی رخسار. || (اِ مرکب ) روشوری . ظرف یادوش و دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب کنند.
-
فلج کردن
لغتنامه دهخدا
فلج کردن . [ ف َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دستگاهی را از کار انداختن . کاری را خواباندن و به آن ادامه ندادن .
-
میزان النفس
لغتنامه دهخدا
میزان النفس . [ نُن ْ ن َ ف َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیکی ) دم سنج . اسپیرومتر . دستگاهی که نفس را می سنجد.
-
پیانو
لغتنامه دهخدا
پیانو. [ ن ُ ] (ایتالیائی ، اِ) نام یکی از آلات موسیقی . نام دستگاهی که بدان نوازند. از ذوات الاوتار است و اوتار آن فلزی است .
-
چرخ شکنجه
لغتنامه دهخدا
چرخ شکنجه . [ چ َ خ ِ ش ِ ک َ ج َ / ج ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دستگاهی مخصوص شکنجه دادن و عذاب کردن .
-
خنک کن
لغتنامه دهخدا
خنک کن . [ خ ُ ن ُ ک ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) دستگاهی که در ماشین های حرارتی قرار می گیرد تا بر اثر آن ماشین زیاد گرم نشود.
-
طیف نما
لغتنامه دهخدا
طیف نما. [ طَ / طِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) اسپکترسکپ . دستگاهی که در تجزیه نور و تحقیق طیف به کار رود.