کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستکرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دستکرده
لغتنامه دهخدا
دستکرده . [ دَ ک َ دَ ] (اِخ ) نام شهری است که در عراق عجم بوده . (آنندراج ). و رجوع به دسکره شود.
-
دستکرده
لغتنامه دهخدا
دستکرده . [ دَ ک َ دَ / دِ ] (اِ) دستکره . به معنی قلعه و حصار است که مخفف آن دسکره باشد. (آنندراج ). رجوع به دسکره شود. || مطلق شهر. (از آنندراج ).
-
دستکرده
لغتنامه دهخدا
دستکرده . [دَ ک َ دَ ] (اِخ ) این نام در تاریخ سیستان آمده است و ظاهر است که نام محلی است : آمدن امیر الت عاری (ظ: الب غازی ) به درق چهاردهم جمادی الاخر چهارصدونود و مقیم شدن اوی ... به دستکرده تا دوازدهم ماه رجب هم بدین سال ... (تاریخ سیستان چ بهار ...
-
واژههای همآوا
-
دست کرده
لغتنامه دهخدا
دست کرده . [ دَ ک َ دَ / دِ] (ن مف مرکب ) دست فروبرده . رجوع به دست کردن شود.- دست کرده به کش ؛ دست به سینه . دست در بغل : گزیدند میخوارگان خواب خوش پرستندگان دست کرده بکش . فردوسی .چو بینی رخ شاه خورشیدفش دوتایی برو دست کرده بکش . فردوسی .بیامد پدر...
-
جستوجو در متن
-
دستکرد
لغتنامه دهخدا
دستکرد. [ دَ ک َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) حاصل کار دست . محصول دست . دست رنج . عمل یدی . مصنوع . (یادداشت مرحوم دهخدا) : گفت من دستکرد لاهوتم قائد و رهنمای ناسوتم . سنائی .|| دسته ٔاره . دستاکرد. (ناظم الاطباء). قبضه و دسته ٔ اره . دستاگرد. || به معن...
-
دسکرة
لغتنامه دهخدا
دسکرة. [ دَ ک َ رَ ] (معرب ، اِ) (معرب دسگره = دستگرد). ده . (منتهی الارب ). قریه ٔ بزرگ . (از اقرب الموارد). و آن عربی خالص نباشد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). کلاته . (مهذب الاسماء). || شهر را گویند عموماً. (جهانگیری ). مطلق شهر را گویند عموماً ه...