کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دز پسر عماره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دز پسر عماره
لغتنامه دهخدا
دز پسر عماره . [ دِ زِ پ ِ س َ رِ ع َم ْما رَ ] (اِخ ) شهرکی است [ به ناحیت پارس ] اندر وی حصاری بر کران دریای اعظم است و جای صیادان است و منزل بازرگانان است . (حدود العالم چ دانشگاه ص 131).
-
واژههای مشابه
-
گنگ دز
لغتنامه دهخدا
گنگ دز. [ گ َ دِ ] (اِخ ) رجوع به گنگ دژ شود.
-
کهن دز
لغتنامه دهخدا
کهن دز. [ ک ُ هََ / هَُ دِ ] (اِ مرکب ) کهن دژ. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کهن دژ شود.
-
کهن دز
لغتنامه دهخدا
کهن دز. [ ک ُ هََ/ هَُ دِ ] (اِخ ) قلعه ای است از قلعه های بدخشان ، قندز معرب آن و معنی ترکیبی قلعه ٔ کهنه . (فرهنگ رشیدی ). نام قلعه ای است از قلاع بدخشان که تعریب نموده و قهندز گفته اند، و چون دز، قلعه را گویند آن را به کهن دز موسوم ساختند. (فرهنگ ...
-
کنگ دز
لغتنامه دهخدا
کنگ دز. [ ک َ دِ ] (اِخ ) رجوع به گنگ دژ شود.
-
گرگیلی دز
لغتنامه دهخدا
گرگیلی دز. [ گ ِ دِ ] (اِخ ) در آنندراج آمده :ببالای درند کولا براه آرم نام دژی است محکم در مازندران از ابنیه ٔ منوچهرشاه که طاقی بزرگ در کوه داشته و دری از یکپاره سنگ بر آن بوده که پانصد کس برگرفتندی و پانصد برنهادندی و چون آن در زیر آن طاق برنهادند...
-
هامون دز
لغتنامه دهخدا
هامون دز. [ دِ ] (اِخ ) یکی از قلاع اسماعیلیان بود که خورشاه به امر هولاکو خراب کرد. (یادداشت مؤلف ).
-
آب دز
لغتنامه دهخدا
آب دز. [ دِ ] (اِخ ) رجوع به آبدیز شود.
-
تپه دز
لغتنامه دهخدا
تپه دز. [ ت َپ ْ پ َ دِ ] (اِخ ) دهی از بخش پشت آب شهرستان زابل است که در پنج هزارگزی جنوب خاوری بنجار کنار راه فرعی بند کهک به زابل واقع است جلگه ای گرم و معتدل است و 447 تن سکنه دارد. آب آن از رود هیرمند و محصول آنجا غلات و لبنیات است و شغل اهالی ز...
-
دز ابرج
لغتنامه دهخدا
دز ابرج . [ دِ زِ اَ رَ ] (اِخ ) کوهی است بالای ابرج که یک نیمه ٔ آن محکم است و یک نیمه محکم نیست چنانکه حصارتوان کردن و بستدن . اما بتاختن و زودی نتوان ستدن وآب روان در این دز می گذرد و از کوه به زیر می افتد وآب دیه از آن است . (فارسنامه ٔ ابن البلخ...
-
دز ارژنگ
لغتنامه دهخدا
دز ارژنگ . [ دِ زِ اَ ژَ ] (اِخ ) دریک فرسخی غالیه کوه درناحیه ٔ بختیاری چهارلنگ واقع و محل سکونت طایفه ٔ عیسی وند است . (ازجغرافیای سیاسی کیهان ).
-
دز اسدخان
لغتنامه دهخدا
دز اسدخان . [دِ زِ اَ س َ ] (اِخ ) اسم یکی از قلعه ها در ناحیه ٔ بختیاری است که باید بوسیله ٔ نردبان و پله های مخصوص به مدخل آن رسید. مساحت آن دو فرسخ و دارای آب و زمین کافی برای زراعت است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
دز افتا
لغتنامه دهخدا
دز افتا. [ دِ زِ اَ ] (اِخ ) دز اقنا. رجوع به دز اقنا شود.
-
دز اقنا
لغتنامه دهخدا
دز اقنا. [ دِ زِاَ ] (اِخ ) نام حصاری و قلعه ای است که شاپور بناکرده بوده است . (برهان ). دزی بوده در فارس از بناهای شاپور. (آنندراج ). به گفته ٔپروفسور مار مستشرق شوروی ، دز اقنا، هم اکنون پایداراست . (از حاشیه ٔ مرحوم وحید بر نظامی ) : دز اقنا که ص...