کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دزد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شاه دزد
لغتنامه دهخدا
شاه دزد. [ دُ ] (اِ مرکب ) دزدی که در فن دزدی از طایفه ٔ دزدان ممتاز باشد. (از بهار عجم ) (از آنندراج ) : شاه بیتی ز من حریفی بردروشنم شد که شاه دزدی هست .محسن تأثیر (از بهار عجم ).
-
شب دزد
لغتنامه دهخدا
شب دزد. [ ش َ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دزدشب . (ناظم الاطباء). آنکه شبها دزدی کند برخلاف رهزنان و عیارپیشگان که روزها دزدی کنند. (از آنندراج ).
-
قلعه دزد
لغتنامه دهخدا
قلعه دزد. [ ق َ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان بویراحمد سردسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 16 هزارگزی شمال شوسه ٔ آرو به بهبهان و 22 هزارگزی خاوری بهبهان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آن 200 تن است ....
-
قطره دزد
لغتنامه دهخدا
قطره دزد. [ ق َ رَ / رِ دُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از ابر، و آب دزد نیز گویند. (آنندراج ) : چو دریا چرا ترسم از قطره دزدکه ابرم دهد بیش از آن دست مزد. نظامی (از آنندراج ).|| و بعضی آفتاب را گویند. (آنندراج ).
-
پیاده دزد
لغتنامه دهخدا
پیاده دزد. [ دَ / دِ دُ ] (اِ مرکب ) دزد که مرکب و برنشست ندارد : و آن راه مخوف باشد از پیاده دزد و هوای آن سردسیر است و معتدل . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 134).
-
بوسه دزد
لغتنامه دهخدا
بوسه دزد. [ س َ / س ِ دُ ] (نف مرکب ) آنکه در پنهانی بوسه کند. بوسه ربا. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : بوسه دزدی زده در خواب بر اومهر تنگ شکرش برجا نیست .ظهوری (از آنندراج ).
-
چاه دزد
لغتنامه دهخدا
چاه دزد. [ دُ ] (اِخ ) از دهات جلگه ٔهرون آباد است و در صورتیکه از هرون آباد به کرند بروند این هر سه ده [ چاه زر. چاه زرد و چاه دزد ] در طرف راست راه واقعند. (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).
-
چشمه دره دزد
لغتنامه دهخدا
چشمه دره دزد. [ چ َ م َ دَرْ رِ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز که در کنار راه مالرو برج فهره به قلعه دختر واقع است . محلی است کوهستانی و معتدل که 136 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات . محصولش غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله د...
-
جستوجو در متن
-
دزدافشار
لغتنامه دهخدا
دزدافشار. [ دُ اَ ] (ص مرکب ) شخصی را گویند که معاون و یاری دهنده و شریک دزد باشد. (برهان ). کسی که در ظاهر خویشتن را صاحب اختیار وانماید و در باطن شریک و محرم راز دزد باشد. (آنندراج ). کسی را گویند که معین و شریک دزد باشد و راز دزد ازو پوشیده نماند....
-
دزدک
لغتنامه دهخدا
دزدک . [ دُ دَ ] (اِ مصغر) مصغر دزد. دزد کوچک . دزد خرد.- آب دزدک . رجوع به همین عنوان در ردیف خود شود.- آفتاب دزدک . رجوع به همین عنوان در ردیف خود شود.
-
گنده دزدی
لغتنامه دهخدا
گنده دزدی . [ گ َ دَ / دِ دُ] (حامص مرکب ) عمل گنده دزد. رجوع به گنده دزد شود.
-
شنگ مشنگ
لغتنامه دهخدا
شنگ مشنگ . [ ش َ م َ ش َ ] (اِ مرکب ) شنگ و مشنگ . نام دو دزد مشهور. || هر دزد و قطاع الطریق . (ناظم الاطباء).
-
وزاب
لغتنامه دهخدا
وزاب . [ وَزْ زا ] (ع ص ) دزد ماهر در دزدی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). دزد حاذق . (اقرب الموارد).
-
درم دوز
لغتنامه دهخدا
درم دوز. [ دِ رَ ] (اِ مرکب ) درم دزد. جعل . (ناظم الاطباء). و رجوع به درم دزد شود.
-
راهزنانه
لغتنامه دهخدا
راهزنانه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) دزدانه . مانند راهزنان . مانند دزد. همچون دزد. بسان قاطعان طریق .