کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دزدانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دزدانه
لغتنامه دهخدا
دزدانه . [ دُ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) منسوب به دزد، بطوردزدی . (ناظم الاطباء). چون دزدان . دزدکی : آن یکی بررفت بالای درخت می فشاند او میوه را دزدانه سخت . مولوی .و رجوع به دزدکی شود.- امثال : دزدانه درو دیده که دردانه اسیر است ؛ و سبب آن چنین بود که...
-
جستوجو در متن
-
راهزنانه
لغتنامه دهخدا
راهزنانه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) دزدانه . مانند راهزنان . مانند دزد. همچون دزد. بسان قاطعان طریق .
-
دزدکی
لغتنامه دهخدا
دزدکی . [ دُ دَ ] (ق مرکب ) چون دزد. بسان دزد. چون دزدان . دزدانه . دزدوار.بصورت دزدی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || پنهانی . مخفیانه . به نهانی . (یادداشت مرحوم دهخدا).- دزدکی ؛ در چیزی دیدن و نگاه کردن ، دزدیده در وی نظر کردن . از زیر چشم دیدن . (یاد...
-
محرق
لغتنامه دهخدا
محرق . [ م ُ رَ ] (ع ص ) نیک سوخته شده به آتش . (از منتهی الارب ). مشتعل و افروخته . (ناظم الاطباء). سوزانیده شده . (غیاث ). سوخته شده . (ناظم الاطباء) : دیو دزدانه سوی گردون روداز شهاب او محرق و مطعون شود. مولوی (مثنوی ص 244).- رصاص محرق ؛ ارزیز سو...
-
باریک شدن
لغتنامه دهخدا
باریک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) لاغر یا نازک و یاتنک شدن : فلان که سابقاً کلفت بود حالا باریک شده است . (فرهنگ نظام ). استدقاق . (منتهی الارب ). لاغر شدن . (ارمغان آصفی ) (غیاث ) (آنندراج ). ضعیف شدن . (فرهنگ ضیاء). رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 307 ...
-
نهانی
لغتنامه دهخدا
نهانی . [ ن ِ / ن َ ] (ص نسبی ، اِ) پوشیده . مخفی . نهفته . پنهان . (ناظم الاطباء). مکتوم : بدان تا نهانی بود کارشان نداند کسی راز و کردارشان . فردوسی .عقل چه آورد ز گردون پیام خاصه سوی خاص نهانی ز عام . ناصرخسرو.چون گشت جهان را دگر احوال عیانیش زیرا...
-
هاینه
لغتنامه دهخدا
هاینه . [ ن ِ ] (اِخ ) هاینریش . شاعر معروف آلمانی که در سال 1797 در یک خانواده ٔ یهودی به دنیا آمد. تولد وی در زمان تسلط سربازان ناپلئون بر آلمان صورت گرفت و بدین جهت زندگانی او از اول بین آلمان و فرانسه تقسیم شد. در جوانی بر اثر فشارهایی که به یهود...