کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دریایی
لغتنامه دهخدا
دریایی . [ دَرْ ] (ص نسبی ) دریائی . منسوب به دریا. بحری . آبی . که در دریا زیست کند. موجود دریائی . اهل دریا. آنها که غالباً در دریا سفر کنند : چه دامن درّ دریایی بل دراری سمایی ... یافته بود. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 300).چون نیی سباح ونی دریاییی ...
-
دریایی
لغتنامه دهخدا
دریایی . [ دُرْ ] (اِخ ) قومی که در قرن دوازدهم و یازدهم قبل از میلاد به یونان حمله بردند و با آخنیان خویشاوند بودند ولی مدتی بعد در جنگلهای شمال بالکان سکنی گزیدند و آنان را بیرون راندند و در جنوب تسالی و پلوپونز اقامت کردند و جنوب غربی آسیای صغیر ر...
-
واژههای مشابه
-
عروس دریایی
لغتنامه دهخدا
عروس دریایی . [ ع َ س ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جانوری است سخت پوست از شاخه ٔ بندپاییان و از رده ٔ سخت پوستان و جزو راسته ٔ ده پاییان ، که دارای شکم نسبةً بزرگی است و انتهای بدنش به یک پره ٔ شنای قوی بنام تلسن ختم میشود. این جانور کاملاً شبیه ...
-
ستارگان دریایی
لغتنامه دهخدا
ستارگان دریایی . [ س ِ رَ / رِ ن ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دسته ای از حیوانات خارپوست . رجوع به ستاره ٔ دریایی شود.
-
ستاره ٔ دریایی
لغتنامه دهخدا
ستاره ٔ دریایی . [ س ِ رَ / رِ ی ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جانوری است بحری از شاخه ٔ خارپوستان جزء رده ٔ استلریدها . بدن آن از چندین قسمت درست شده که بطور منظم در اطراف محوری مرکزی قرار دارند. معمولاً قسمت اعظم هر بخشی آزاد بوده و بازوها را در...
-
فانوس دریایی
لغتنامه دهخدا
فانوس دریایی . [ س ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چراغی که در بندرگاهها بالای برجی برپا کنند و شبها برای هدایت کشتی ها آن را بیفروزند. رجوع به فار شود.
-
واحد دریایی
لغتنامه دهخدا
واحد دریایی . [ ح ِ دِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واحدهای دریای قدیم و جدید از اینقرارند: 1- لیو 25 درجه که برابر است با 4445 متر رجوع به لیو شود. 2- لیو دریایی 20 درجه ای که برابر است با 5556 متر رجوع به لیو دریایی شود. 3- میل جغرافیایی که برابر...
-
دزد دریایی
لغتنامه دهخدا
دزد دریایی . [ دُ دِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دریازن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || در حقوق بین المللی ، اصطلاحاً کشتیی را گویند که مسلح کنند و بدون اجازه ٔ یکی از دول مبادرت به بحرپیمایی کنند و متعرض کشتیهای تجاری و جان و مال مسافرین و سرنشینان آ...
-
خیاران دریایی
لغتنامه دهخدا
خیاران دریایی . [ ن ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گروهی از موجودات دریازی می باشند. رجوع به جانورشناسی عمومی ج 1 ص 245 شود.
-
جستوجو در متن
-
دریائی
لغتنامه دهخدا
دریائی . [ دَرْ ] (ص نسبی ) دریایی . منسوب به دریا. بحری . رجوع به دریایی شود.
-
درین
لغتنامه دهخدا
درین . [ دُ ی ِ ] (اِخ ) تلفظ فرانسوی «دریایی » که قومی بودند. رجوع به دریایی در ردیف خود شود.
-
سرناوی
لغتنامه دهخدا
سرناوی . [ س َ ] (اِ مرکب ) سرجوخه ٔ دریایی . (فرهنگستان ).
-
مهناو
لغتنامه دهخدا
مهناو. [ م َ ] (اِمرکب ) یکی از درجات نیروی دریایی ، برابر گروهبان .