کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درگشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درگشتن
لغتنامه دهخدا
درگشتن . [ دَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) گشتن . اعراض نمودن . ابانمودن . (آنندراج ). برگشتن . (ناظم الاطباء) : جمله مردان که به بدایت قدم او رسند همه درگردند و فروشوند و نمانند. (تذکرةالاولیاء عطار). || بسوی دیگر گردیدن . غلطیدن بسوی دیگر. (یادداشت مرحوم د...
-
واژههای مشابه
-
پای درگشتن
لغتنامه دهخدا
پای درگشتن . [ دَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از عاجز و ناتوان شدن باشد. (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
زرح
لغتنامه دهخدا
زرح . [ زَ رَ ] (ع مص ) درگشتن از جائی به جائی دیگر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زولان
لغتنامه دهخدا
زولان . [ زَ وَ ] (ع مص ) درگشتن و دور گردیدن از جای . || مایل گردیدن آفتاب از میانه ٔ آسمان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به زوال شود.
-
تزحول
لغتنامه دهخدا
تزحول . [ ت َ زَ وُ ] (ع مص ) درگشتن از جای خود و دور گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لغزیدن و دور شدن از جایگاه خود. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
-
زؤول
لغتنامه دهخدا
زؤول . [ زُ ئو ] (ع مص ) زال زوالاً و زؤولاً و زویلاًو زولاً و زولاناً؛ درگشتن و دور گردیدن از جای . (منتهی الارب ). زوال . (ناظم الاطباء). رجوع به زوال شود.
-
دحض
لغتنامه دهخدا
دحض . [ دَ ] (ع مص ) کاویدن به پای . || تفتیش نمودن در کار. (منتهی الارب ). || لغزیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). || درگشتن آفتاب . (منتهی الارب ).بگشتن آفتاب از میان آسمان . (تاج المصادر بیهقی ).
-
زول
لغتنامه دهخدا
زول . [ زَ وَ ] (ع مص ) زال زوالاً و زؤولاً و زویلاً و زَوَلاً و زولاناً؛ درگشتن و دور گردیدن از جای . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). زوال . (ناظم الاطباء). || مایل گردیدن آفتاب از میانه ٔآسمان . (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ بعد و زوال شود.
-
ارمیزاز
لغتنامه دهخدا
ارمیزاز. [ اِ ] (ع مص ) ارمئزاز. درگشتن و دور شدن از جای . (منتهی الارب ). || ثابت ماندن و لازم گرفتن جای . (منتهی الارب ). از اضداد است . (اقرب الموارد). || ترنجیدن . منقبض گردیدن . || حرکت کردن : ضربه فماارمازّ؛ ای فماتحرک . (اقرب الموارد). || جنبی...
-
زویل
لغتنامه دهخدا
زویل . [ زَ ] (ع مص ) زال زوالاً و زؤولاً و زویلاً و زولاناً؛ درگشتن و دور گردیدن از جای . (منتهی الارب ). زوال . (ناظم الاطباء). رجوع به زوال شود. || (اِ) جنبش . یقال : اخذه الزویل و العویل ؛ ای الحرکة و البکاء بحیث لایستقر علی مکان . (منتهی الارب ...
-
درگردیدن
لغتنامه دهخدا
درگردیدن . [ دَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) درگشتن . گردیدن . گردش کردن . افتادن . (آنندراج ). تدحرج . (مجمل اللغة). تزحلق . درغلتیدن . تکردح : قمری از بی وطنی چند به هر درگرددلطف معشوق چه شد، سرو چمن درگردد.محمدسعید اشرف (از آنندراج ). || نگون و سرنگون و...
-
زیغ
لغتنامه دهخدا
زیغ. [ زَ ] (ع مص ) از حق بچسبیدن . (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 50) (از زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). میل کردن از حق بسوی دیگر. (غیاث ). شک و میل کردن از حق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): هو الذی انزل علیک الکتاب...
-
زوال
لغتنامه دهخدا
زوال . [ زَ ] (ع مص ) بگشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). درگشتن و دور گشتن و دور شدن از جایی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گشتن از حالی و دور شدن از جایی . (از غیاث ) (از آنندراج ). گشتن آفتاب و جز آن . (مجمل اللغة) (...