کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درکشیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درکشیده
لغتنامه دهخدا
درکشیده . [ دَ ک َ /ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کشیده . || برآورده . کشیده . ساخته : سطح محوط؛ بامی دیوار درکشیده . (دهار). || برشته درآمده . برشته کشیده : مسمط؛ مروارید به رشته درکشیده . (دهار). || گسترده . پهن کرده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : خاک افزو...
-
واژههای مشابه
-
جل درکشیده
لغتنامه دهخدا
جل درکشیده . [ ج ُ دَ ک َ /ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پوشیده در جل : وین مرکب سرای بقا را به رغم خصم جل درکشیده پیش در او کشیده ام .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
ردن
لغتنامه دهخدا
ردن . [ رَ دَ ] (ع مص ) پراگرفتن و درکشیده شدن پوست بر اندام . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درکشیده شدن و منقبض شدن پوست . (از اقرب الموارد). ترنجیدن پوست بر اندام . چروکیدن و چروکیده شدن .
-
طبقة
لغتنامه دهخدا
طبقة. [ طَ ب ِ ق َ ] (ع ص ) یدٌ طبقةٌ؛ دست به پهلو چسبیده و کوتاه درکشیده . (منتهی الارب ).
-
منقفشة
لغتنامه دهخدا
منقفشة. [ م ُ ق َ ف ِ ش َ ] (ع ص ) ترنجیده و درکشیده پوست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
اکبئنان
لغتنامه دهخدا
اکبئنان . [ اِ ب ِءْ ] (ع مص ) ترنجیده و درکشیده گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
شنج
لغتنامه دهخدا
شنج . [ ش َ ن ِ ] (ع ص ) فرس شنج النسا؛ اسب درکشیده رگ ران و هو مدح لانه اذا شنج لم تسترخ رجلاه . (منتهی الارب ). اسب درکشیده رگ ران و این صفت نیکی است برای اسب زیرا در این صورت دیگر دو پای او سست نشود و گاه غراب را با این صفت توصیف نمایند. (از اقرب ...
-
هتک
لغتنامه دهخدا
هتک . [ هَِ ت َ ] (ع اِ) پوست پاره ای که بر روی بچه ٔ درکشیده از شکم برآید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). پرده ای که بروی بچه ٔ درکشیده از رحم برآید. (ناظم الاطباء). || (ص )ثوب هتک ؛ جامه ٔ پاره پاره شده . (از معجم متن اللغة).
-
اقلعفاف
لغتنامه دهخدا
اقلعفاف . [ اِ ل ِ ] (ع مص ) درکشیده شدن پوست . || ترنجیده و درکشیده شدن انگشتان از سرما یا از پیری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیوستن و منضم گردیدن شتر بسوی ناقه هنگام گشنی و تکیه بر ناقه زدن و بر هر دو پاشنه ٔ خود ایستادن در آن حال . (از من...
-
ورترنجیده شدن
لغتنامه دهخدا
ورترنجیده شدن . [ وَ ت ُ رَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تقبض . (صراح اللغه ). درکشیده شدن پوست . (صراح اللغة در ماده ٔ قبض ).
-
تحرفص
لغتنامه دهخدا
تحرفص . [ ت َ ح َ ف ُ ] (ع مص ) ترنجیده گردیدن و درکشیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تقبض . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
قضاة
لغتنامه دهخدا
قضاة. [ ق ُ ] (ع اِ) پوست پاره ای است تنک که بر روی بچه درکشیده باشند وقت ولادت . || ج ِ قاضی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قنفشة
لغتنامه دهخدا
قنفشة. [ ق َ ف َ ش َ ] (ع مص ) ترنجیده و درکشیده پوست شدن . || زود فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).