کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درپوشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درپوشیدن
لغتنامه دهخدا
درپوشیدن . [دَ دَ ] (مص مرکب ) پوشیدن . در بر کردن . بتن کردن . اکتساء. (المصادر زوزنی ). لُبس : دروقت بیامدم و جامه درپوشیدم و خری زین کرده بودند برنشستم و براندم . (تاریخ بیهقی ). همگان سلاح درپوشیدند برآسوده نشستند و توکل بر خدای عزوجل کردند. (فار...
-
جستوجو در متن
-
احتزام
لغتنامه دهخدا
احتزام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تنگ بسته شدن بر ستور. || میان دربستن مرد.کمر را برسن محکم بستن . میان بستن . || درپوشیدن جامه . (تاج المصادر). درپوشیدن جامه و سلاح .
-
ابتیاض
لغتنامه دهخدا
ابتیاض . [ اِ ] (ع مص ) خود درپوشیدن . (زوزنی ). خود بر سر گرفتن . کلاه خود بر سر نهادن .
-
در بر کردن
لغتنامه دهخدا
در بر کردن . [ دَ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درپوشیدن . به بر کردن . لبس : پارسا بین که خرقه دربرکردجامه ٔ کعبه را جل خر کرد.سعدی .
-
ازمال
لغتنامه دهخدا
ازمال . [ اِزْ زِم ْ ما ] (ع مص ) درپوشیدن جامه را و پیچیده شدن بدان . (منتهی الارب ). ازملال .
-
ازملال
لغتنامه دهخدا
ازملال . [ اِ م ِ ] (ع مص ) ازمال . درپوشیدن جامه را و پیچیده شدن بدان . (منتهی الارب ).
-
اکتساء
لغتنامه دهخدا
اکتساء.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) اکتسا. کسوت پوشیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء). جامه پوشیدن . (دهار) (از اقرب الموارد). جامه در خود پوشیدن . (تاج المصادربیهقی ). پوشیدن . درپوشیدن . بپوشیدن . در بر کردن . (یادداشت مؤلف ). درپوشیدن . (المص...
-
احتزاک
لغتنامه دهخدا
احتزاک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتزاک بثوب ؛ درپوشیدن جامه و بخود پیچیدن آن را. (منتهی الارب ). جامه پوشیدن . || میان بستن بجامه .
-
تدجج
لغتنامه دهخدا
تدجج . [ ت َ دَج ْ ج ُ] (ع مص ) درپوشیدن تمام سلاح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || ابرناک گردیدن آسمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تقمص
لغتنامه دهخدا
تقمص . [ ت َ ق َم ْ م ُ ] (ع مص ) پیراهن درپوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پیراهن درپوشیدن . (دهار) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || و به استعاره گویند: تقمص الولایة و الامارة و تقمص لباس العز. (از اقرب الموارد)....
-
اجتیاب
لغتنامه دهخدا
اجتیاب . [ اِ ] (ع مص ) دویدن . || بریدن . بریدن مسافت . بریدن بیابان . (تاج المصادر). || بشهرها گردیدن . || درپوشیدن جامه . (تاج المصادر). پوشیدن ، چنانکه پیراهن را: اجتاب القمیص . (منتهی الارب ). || کندن ، چنانکه چاه را: اجتاب البئر. (منتهی الارب )...
-
است-لاَّم
لغتنامه دهخدا
است-لاَّم . [ اِ ت ِل ْ ] (ع مص ) زره درپوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). زره پوشیدن . (زوزنی ). || با ناکسان خویشی و مصاهرت کردن . (از منتهی الارب ). از ناکسان زن خواستن . (منتهی الارب ). || استلأم فلان ٌ الاب ؛ پدرش بد و زشت خوی است . (منتهی الارب ).
-
ادراع
لغتنامه دهخدا
ادراع . [ اِدْ دِ ] (ع مص ) چیزی درپوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || پوشیدن زره آهن . زره آهنین پوشیدن : و چون آن شیر از ادّراع پوشش جنگ پلنگ رنگ شد و در ضرب پرده ٔ مخالف تیزآهنگ ... (جهانگشای جوینی ). || دُرّاعه یا مدرعه پوشیدن . پوشیدن زن ...
-
تدرع
لغتنامه دهخدا
تدرع . [ ت َ دَرْ رُ ] (ع مص ) زره پوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). زره و مانند آن درپوشیدن . (زوزنی ). زره پوشانیدن . (دهار). پوشیدن مرد زره آهن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درع پوشیدن . (از المنجد): تدرع الدرع و بها؛ لبسها، و کذلک المِدرَعة و ر...