کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درویزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درویزه
لغتنامه دهخدا
درویزه . [ دَرْ زَ ] (اِ) درویژه . دریوزه و گدائی . (برهان ). گدائی . (جهانگیری ). گدائی کردن بردرها، چه یوز و یوزه جستجو و دریوزه به معنی جستجو از درها به دریوزه کردن . (انجمن آرا) (آنندراج ). خواهش . استدعا. گدائی و سؤال به کف . (ناظم الاطباء). تق...
-
جستوجو در متن
-
درواز
لغتنامه دهخدا
درواز. [ دَرْ ] (اِ) سؤال به کف . (ناظم الاطباء). دریوزه . || کوچه گردی گدایان . (ناظم الاطباء). و رجوع به درویزه شود.
-
درویژه
لغتنامه دهخدا
درویژه . [ دَرْ ژَ ] (اِ) دریزه . دریوزه . صاحب فرهنگ جهانگیری تصریح دارد که کلمه به ازاء عجمی (ژ) نیز آمده است ، اما شواهدی که از نظامی و امیرخسرو نقل کرده به ازاء است . رجوع به درویزه شود.
-
دریوز
لغتنامه دهخدا
دریوز. [ دَرْ ] (اِ) به معنی دریوزه است که کدیه و گدائی باشد. (برهان ). به معنی رفتن به درها، و در اصل جستجوی در بوده زیرا که یوز به معنی جوینده وجستجو کننده و گدائی کننده است و آن را دریوزه و درویزه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ) : بجز درتو ندانم...
-
نوارهان
لغتنامه دهخدا
نوارهان .[ ن َ رَ ] (اِ) چیزی که به شعرا و اهل نغمه و کسی که خبر خوشی آورده باشد، بدهند. تحفه و ارمغان و مژدگانی . (از برهان قاطع) (آنندراج ). در سراج [ اللغة ] گوید: «نوارهان ؛ قلب نوراهان ، از عالم دریوزه و درویزه ، و نورهان به حذف الف نیز مژدگانی ...
-
دریوزه
لغتنامه دهخدا
دریوزه . [ دَرْ زَ / زِ ] (اِ) به معنی دریوز است که کدیه و گدائی باشد. (برهان ). آویختن از درها برای سؤال یعنی گدائی ، و دریوز و دریوزه به معنی جستجو کردن از در که عبارت از گدائی است ، و دریوز به معنی گدا نیز آمده چه یوز به معنی جستجو و جوینده هر دو...
-
آنگاه
لغتنامه دهخدا
آنگاه . (ق مرکب ) پس از آن . پس . سپس . آنگه . در آخر. بعد. بعد از آن : چو سی روزگردش بپیمایدادو روز و دو شب روی ننمایداپدید آید آنگاه بارنگ زرد... فردوسی .آنگاه یکی ساتگنی باده برآرد. منوچهری .وآنگاه یکی زرگرک زیرک جادوبه آژیر بهم بازنهاده لب هر دو....
-
درویش
لغتنامه دهخدا
درویش . [ دَرْ ] (ص ، اِ) خواهنده از درها. (غیاث ). گدا. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). سائل یعنی گدائی که با آوازی خوش گاه پرسه زدن شعر خواند. فقیران که گدائی کنند و درآن گاه به آواز خوش شعر خوانند و تبرزین بر دوش و پوست حیوانی چون گوسفند و شیر و امث...
-
پشتو
لغتنامه دهخدا
پشتو. [ پ َ / پ ُ ] (اِخ ) یا پختو نام لهجه ای در افغانستان و آن شعبه ای است از زبانهای ایرانی . (دائرةالمعارف اسلامی ج 1 ص 152). پشتو ظاهراً از لفظ پشتون یا پختون آمده است که نام قبیله ای از آریاهای ایرانی است . آقای عبدالحی حبیبی آورده اند: ...این ...
-
ش
لغتنامه دهخدا
ش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به سیصد دارند. نام آن در فارسی و عربی شین است . در تهجی عبرانی که اصل تهجّی عربی است نام این ح...