کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درونزیوهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایل تیمور است که در بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان پیران است که در بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 344 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سکمن آباد است که در بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع است و 751 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فارسینج است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 273 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلخوران است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 158 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زیوه
لغتنامه دهخدا
زیوه . [ زی وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ملکاری است که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و 221 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
درون
لغتنامه دهخدا
درون . (اِ) دعایی باشد که مغان در ستایش خدای تعالی و آذر خوانند و بر خوردنیها بدمند و بعد از آن بخورند، و هر چیز که بر آن درون خوانده و دمیده باشند گویند یشته شده و هر چیز نخوانده باشند گویند نایشته یعنی ناخوانده ، چه یشتن به معنی خواندن باشد به زبان...
-
درون
لغتنامه دهخدا
درون . [ ] (اِخ ) قریه ای است از دیههای رستاق کوزدر. (تاریخ قم ص 119 و 141).
-
درون
لغتنامه دهخدا
درون . [ دَ ] (اِ) اندرون . (برهان ). مقابل بیرون ، اندرون مزیدعلیه آن . (آنندراج ). ضد برون . (انجمن آرا). در میان . (غیاث ). تو. توی . جوف . باطن . بطن . داخل . شکم . در شکم . دل . در دل . میان . میانه . مقابل ظاهر و بیرون . (یادداشت مرحوم دهخدا). ...
-
درون
لغتنامه دهخدا
درون . [ دَ ] (اِخ ) نام شهری است در خراسان مابین مرو و نسا که آنها نیز دو شهراند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ). نام این شهر در معجم البلدان و حدود العالم نیامده اما در ذیل عالم آرای عباسی یاد شده . (از حاشیه ٔ برهان از مجله ٔ سخن سال ...
-
درون
لغتنامه دهخدا
درون . [ دُ ] (اِ) پیمانه ٔ غله . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ).
-
آی
لغتنامه دهخدا
آی . (صوت ) صوتی است نشانه ٔ ضجرت از درد: آی دلم . آی سرم . || نشانه ٔ حسرت و دریغ : آی دریغا که خردمند راباشد فرزند و خردمند نی . رودکی .|| (حرف ندا) حرف ندا و خطاب ، چون اِی ! || (فعل امر) امر از آمدن : تو چنانکه آواز ترا بشنوند با من در سخن آی . (...
-
آی
لغتنامه دهخدا
آی . (ع اِ) ج ِ آیت و آیه .
-
ای
لغتنامه دهخدا
ای . (پسوند) ی . نشانه ٔ نکره و وحدت در آخر کلمه ای که به «ه » غیرملفوظ ختم شود: خانه ای ، کاشانه ای . (فرهنگ فارسی معین ).