کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دروازه وان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دروازه وان
لغتنامه دهخدا
دروازه وان . [ دَرْ زَ / زِ ] (ص مرکب ) دروازه بان . دراب . (یادداشت مرحوم دهخدا). بواب . و رجوع به دروازه بان شود.
-
واژههای مشابه
-
دروازه بانی
لغتنامه دهخدا
دروازه بانی . [ دَرْ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) شغل و حرفه ٔدروازه بان . || (اِ مرکب ) خراجی که از ستور و غیره گیرند گاه عبور از دروازه . باجی که از واردبه شهری دم دروازه گیرند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
دروازه شکن
لغتنامه دهخدا
دروازه شکن . [ دَرْ زَ / زِ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) دروازه شکننده . شکننده ٔ دروازه : پنج پیل نر خیاره و پنج ماده ٔ دیوارافکن دروازه شکن بباید باشد که بکار آید شهری را که حصار گیرند. (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 400).
-
دروازه گاه
لغتنامه دهخدا
دروازه گاه . [ دَرْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) چیزی که پیش کوهه ٔ زین از زیادت پهلوی زین است و معرب آن دَرْواسَج است . (از منتهی الارب ).
-
دروازه گوگ
لغتنامه دهخدا
دروازه گوگ . [ دَرْ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد واقعدر 16 هزارگزی جنوب خاوری بجستان و 6 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ عمومی گناباد به بجستان . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دروازه ٔ نو
لغتنامه دهخدا
دروازه ٔ نو. [ دَرْ زَ / زِ ی ِ ن َ / نُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) محله ٔ لولیان . (از آنندراج ) : نه از دروازه ٔ نو دری برویم گشودند. (طاهر نصیرآبادی ، از آنندراج ).
-
دروازه دیلج
لغتنامه دهخدا
دروازه دیلج . [ دَرْ زَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خشابر طالشدولاب بخش رضوان ده شهرستان طوالش واقع در 11 هزارگزی جنوب خاوری رضوان ده و 4 هزارگزی پنجشنبه بازار، با 195 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ چاف رود و چشمه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2...
-
پلنگ دروازه
لغتنامه دهخدا
پلنگ دروازه . [ پ َ ل َ دَ زَ ] (اِخ ) نام قریه ای از دهستان یالورود (یالرود) نور. (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 111).
-
پائین دروازه
لغتنامه دهخدا
پائین دروازه . [ دَرْ زَ ] (اِخ ) نام محلتی است به مشرق شهر اصفهان .
-
کاخ سه دروازه
لغتنامه دهخدا
کاخ سه دروازه . [ خ ِ س ِ دَ زَ / زِ ] (اِخ ) یا کاخ سه دری (کاخ مرکزی تخت جمشید) از بناهای دوره ٔ هخامنشیان . در رساله ٔ «شرح اجمالی آثار تخت جمشید» آمده است : در جنوب حیاط شرقی کاخ آپادانا یعنی حیاطی که بین کاخهای آپادانا و صدستون واقع شده است آثار...
-
جستوجو در متن
-
پشتبان
لغتنامه دهخدا
پشتبان . [ پ ُ ] (اِ مرکب ) چوب یا سنگ یا ثقیل دیگری که بر پشت در نهند تا به آسانی گشاده نشود. پشتیبان . پشتیوان . پشت وان : سپه را پشتبان بادی جهان را پادشا بادی . فرخی .دریغ مرد حکیمی که تاز را پس پشت هماره چون در دروازه پشتبان بیند. سوزنی .|| پشت ...
-
کاروان
لغتنامه دهخدا
کاروان . [ کارْ / رِ ] (اِ مرکب ) کاربان . (جهانگیری ). قافله . (برهان ) (غیاث ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). و رجوع به قافله شود. قیروان . (المعرب جوالیقی ج 2 ص 254). (منتهی الارب ). و رجوع به لغت «کاربان » شود. عیر. (ترجمان القرآن ) (دهار). و رجوع ب...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود. مولد او به سال 998 هَ . ق . بودو در 1012 پس از وفات پدر به سن چهارده سالگی بتخت سلطنت عث...