کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درنگ 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
الباث
لغتنامه دهخدا
الباث . [ اِ ] (ع مص ) درنگ فرمودن . || درنگ کنانیدن . (منتهی الارب ). درنگ کردن . (مصادر زوزنی ).
-
معتام
لغتنامه دهخدا
معتام . [ م ِ ] (ع ص ) درنگ کننده . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). درنگ کار. بسیار درنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ماکث
لغتنامه دهخدا
ماکث .[ ک ِ ] (ع ص ) درنگ و انتظارکننده . (آنندراج ). مکث نماینده و درنگ کننده و انتظارکشنده . ج ، ماکثون . (ناظم الاطباء). درنگ و اقامت کننده . (از اقرب الموارد).
-
مکیث
لغتنامه دهخدا
مکیث . [ م َ ] (از ع ،اِمص ) مکث و درنگ . (ناظم الاطباء). تلفظ عامیانه ٔ مکث عربی به معنی درنگ کردن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).- مکیث کردن ؛ مکث کردن و درنگ نمودن و تأخیر کردن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
متأنی
لغتنامه دهخدا
متأنی . [ م ُ ت َ ءَن ْ نی ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ). کسی که درنگ می کند و سستی می نماید. (ناظم الاطباء). آن که در امری درنگ و تأمل کند. درنگ کننده . || انتظارنماینده . (آنندراج ). || کسی که از روی آگاهی و دانائی درهر کاری عمل می کند. || برد...
-
لباثة
لغتنامه دهخدا
لباثة. [ ل َ ث َ ] (ع مص ) لَبث . درنگ کردن .
-
لبثة
لغتنامه دهخدا
لبثة. [ ل َ ث َ ] (ع اِمص ) درنگ . تأخیر.
-
تلبیث
لغتنامه دهخدا
تلبیث . [ ت َ ] (ع مص ) درنگی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). درنگ کردن فرمودن و بر درنگ داشتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
متربث
لغتنامه دهخدا
متربث . [ م ُ ت َ رَب ْ ب ِ ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ). کاهل و درنگ کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تربث شود.
-
انتظار نمودن
لغتنامه دهخدا
انتظار نمودن . [ اِ ت ِ ن ُ/ن ِ/ن َ دَ ] (مص مرکب ) انتظار کردن . درنگ کردن : مکث ؛ درنگ کردن و انتظار نمودن . (منتهی الارب ).
-
مولامول
لغتنامه دهخدا
مولامول . (اِمص مرکب ) درنگ بسیار و درنگ از پی درنگ و تأخیر پس تأخیر.(از برهان ) (ناظم الاطباء). تأخیر از پی تأخیر. (انجمن آرا) (آنندراج ). و رجوع به مول و مولیدن شود.- مولامول کردن ؛ سخت تأخیر کردن . درنگ از پی درنگ نمودن : چنین به وعده همی کر...
-
لابث
لغتنامه دهخدا
لابث . [ ب ِ ] (ع ص ) درنگ کننده . (منتهی الارب ).
-
طلواء
لغتنامه دهخدا
طلواء. [ طُ ل َ ] (ع مص ) چشم داشتن . || درنگ کردن . (منتهی الارب ).
-
آناً
لغتنامه دهخدا
آناً. [ نَن ْ ] (ع ق ) همان درنگ . فی الفور. در یک لحظه . بیکدم .
-
منسوء
لغتنامه دهخدا
منسوء. [ م َ ] (ع ص ) درنگ کرده شده و سپس انداخته شده . (ناظم الاطباء).