کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درنوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درنوردن
لغتنامه دهخدا
درنوردن . [ دَ ن َ وَ دَ ] (مص مرکب ) سفر کردن . سیاحت کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به نوردن شود.
-
جستوجو در متن
-
درنوردیدن
لغتنامه دهخدا
درنوردیدن . [ دَ ن َ وَ دی دَ ] (مص مرکب ) پیچیدن و قطع کردن . (از آنندراج ). درنوشتن گسترده ای را. لوله کردن . درپیچیدن . طی . طی کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). تا کردن . ورمالیدن . با هم پیچیدن و درنوردن کنانیدن . (ناظم الاطباء). جمع کردن .خلاف گستر...