کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درمیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درمیان
لغتنامه دهخدا
درمیان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برخوار بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع در 28 هزارگزی شمال خاوری اصفهان و 4 هزارگزی راه فرعی حبیب آباد به اصفهان ، با 191 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن فرعی است . قلعه ای قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
-
درمیان
لغتنامه دهخدا
درمیان . [ دَ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای پنجگانه ٔ تابع شهرستان بیرجند است . حدود بخش : از طرف شمال و باختر به بخش قاین ، از جنوب به بخش حومه از، خاور و جنوب شرقی به بخش خوسف . این بخش را بطور کلی میتوان بخش کوهستانی نامید که یک رشته ارتفاعات مانند ک...
-
درمیان
لغتنامه دهخدا
درمیان .[ دَ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش درمیان شهرستان بیرجند است . طول جغرافیائی آن 52 درجه و 57 دقیقه و عرض جغرافیائی 32 درجه و 43 دقیقه است . این قصبه در 100 هزارگزی جنوب شهر بیرجند واقع و هوای آن معتدل و آب آن از قنات است . در حدود 15 باب دکاکین م...
-
واژههای مشابه
-
یک درمیان
لغتنامه دهخدا
یک درمیان . [ ی َ / ی ِ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) یکی نه یکی . که یکی باشد و یکی نباشد: درختهای کوچه یک درمیان خشکیده اند.
-
جان درمیان
لغتنامه دهخدا
جان درمیان . [ دَ ] (ص مرکب )مستعد بفداکاری جان خود برای دیگری . (ناظم الاطباء).آنکه با تو از جان خویش نیز دریغ نکند : ای قلمت با دوات طوطی هندوستان پیش زبان تو تیغ هندوی جان درمیان . کمال اسماعیل .کنایه از آن است که مرا با تو بجان مضایقه نیست . (بره...
-
واژههای همآوا
-
در میان
لغتنامه دهخدا
در میان . [ دَ ] (ق مرکب ، حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: در + میان ) مابین و وسط. (آنندراج ). میان . (ناظم الاطباء). خلال . (منتهی الارب ). و رجوع به میان شود : از مجره و زمی و آسمان تو بکنار وغم تو در میان . نظامی .طره و بادصبا بر سر رویت دارنددر میان حرف...
-
جستوجو در متن
-
یکی نه یکی
لغتنامه دهخدا
یکی نه یکی . [ ی َ / ی ِ ن َ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) یک درمیان . (فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به یک درمیان شود.
-
نوق در
لغتنامه دهخدا
نوق در. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، در 29 هزارگزی شمال غربی درمیان و 2 هزارگزی مغرب جاده ٔبیرجند به درمیان ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 204تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، و شغل مردمش زراعت است . (...
-
پیرزنوک
لغتنامه دهخدا
پیرزنوک . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. واقع در 63 هزارگزی جنوب درمیان و4 هزارگزی جنوب شوسه ٔ درمیان به درح . دامنه ، گرمسیر، دارای 14 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
مسک
لغتنامه دهخدا
مسک . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 31هزارگزی شمال باختری درمیان ، سر راه مالرو عمومی درمیان به فورک ، با 748 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
چاه دوک
لغتنامه دهخدا
چاه دوک . (اِخ ) دهی است از دهستان طبس بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 7 هزارگزی شمال باختری درمیان بر سر راه شوسه ٔ بیرجند به درمیان واقع شده . دامنه و گرمسیر است و27 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و شلغم وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیا...
-
چک
لغتنامه دهخدا
چک . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 30 هزارگزی جنوب خاوری درمیان بر سر راه مالرو عمومی درمیان به دستگرد واقع است . دامنه و معتدل است و9 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).