کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درماندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درماندگی
لغتنامه دهخدا
درماندگی . [ دَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) صفت درمانده . بی چارگی . (آنندراج ). لاعلاجی . واماندگی . اضطرار. اعیاء. الجاء. توکل . خواع . (یادداشت مرحوم دهخدا).ضرورة. (دهار). عجز. فند. قلبة. (منتهی الارب ). کسح .مَندوری . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : ب...
-
جستوجو در متن
-
لکن
لغتنامه دهخدا
لکن . [ ل َ ک َ ] (ع مص ) لکنة. لکنونة. لکونة. درماندن به سخن . (منتهی الارب ). درماندگی به سخن . درماندگی به سخن و درمانده شدن در آن .
-
عی
لغتنامه دهخدا
عی . [ عی ی ] (ع اِمص ) درماندگی در سخن . ضد بیان . || درماندگی در کار. || راه نیافتن به مراد و عجز از اجرای مراد. || عدم توانایی بر استواری کارها. (ناظم الاطباء).
-
عاجزی
لغتنامه دهخدا
عاجزی . [ ج ِ] (حامص ) عمل عاجز. ناتوانی . درماندگی : نهنگی که او پیل را پی کندز آهوبره عاجزی کی کند. نظامی .و رجوع به عاجز شود.
-
کسح
لغتنامه دهخدا
کسح . [ ک َ ] (ع اِمص ) عجز و درماندگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عجز. (اقرب الموارد).
-
دلریشی
لغتنامه دهخدا
دلریشی . [ دِ ] (حامص مرکب ) ریشی دل . حالت و چگونگی دلریش . رنجوری و درماندگی . (ناظم الاطباء). رجوع به دلریش شود.
-
فهاهة
لغتنامه دهخدا
فهاهة. [ ف َ هََ ] (ع اِمص ) درماندگی به سخن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فَه ّ شود.
-
فهفهة
لغتنامه دهخدا
فهفهة. [ ف َ ف َ هََ ] (ع اِمص ) درماندگی به سخن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فهاهة.
-
محن
لغتنامه دهخدا
محن . [ م َ ح َ ] (ع ص ) نرم از هر چیزی . || (اِمص ) رنج دیدگی یا درماندگی از همه ٔ روز رفتن و از جز آن . (منتهی الارب ).
-
مسروک
لغتنامه دهخدا
مسروک . [ م ُ س َرْ وِ ] (ع ص ) آن که به سبب ضعف یا درماندگی ، آهسته راه رود. (از اقرب الموارد). و رجوع به سروکة شود.
-
بهت زدگی
لغتنامه دهخدا
بهت زدگی . [ ب ُ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حیرت زدگی . خیره شدگی . درماندگی . دهشت زدگی . سراسیمگی .
-
بی تابی
لغتنامه دهخدا
بی تابی . (حامص مرکب ) بی صبری و ناشکیبایی و ناتوانی و درماندگی . (ناظم الاطباء). بی قراری . بی طاقتی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
خزل
لغتنامه دهخدا
خزل . [ خ َ زَ ] (ع اِ) نوعی از رفتار به گران باری و درماندگی . (از منتهی الارب ).
-
کلتب
لغتنامه دهخدا
کلتب . [ ک َ ت َ / ک ُ ت ُ ] (ع اِ) ناراستی و سستی در امور. (منتهی الارب ). ناراستی و درماندگی و سستی در کارها (ناظم الاطباء).