کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درغانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درغانی
لغتنامه دهخدا
درغانی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به درغان که شهری بوده است به حوالی سمرقند در ساحل جیحون : یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی زئیری برزدم چون شیر بر روباه درغانی . ابوالعباس .که با خرسنگ برناید سروزن گاو درغانی .(یادداشت مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
قصاری
لغتنامه دهخدا
قصاری . [ ق َص ْ صا ] (اِخ ) محمدبن ابوسعیدبن محمد درغانی بزار، مکنی به ابوبکر. از فقیهان شافعی است . وی نزد ابوالمظفر سمعانی و ابوالقاسم زاهری و جز ایشان فقه را فراگرفت و از او ابوسعد سمعانی و دیگران روایت دارند. تولد وی به سال 350 هَ . ق . اتفاق اف...
-
غیو
لغتنامه دهخدا
غیو. [ وْ ] (اِ) آواز و صدای بلند. (فرهنگ جهانگیری ). آواز و صدای بلند و رسا. (برهان قاطع). مخفف غریو است و غو نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). غیه . (برهان قاطع). خروش : یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی و غیوی برزدم چون شیر بر روباه درغانی . ابو...
-
زئیر
لغتنامه دهخدا
زئیر. [ زَ ] (ع مص ، اِ) بانگ کردن شیر از سینه ٔ خود. (اقرب الموارد).بانگ شیر درنده و غریدن وی . (آنندراج ) : یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی زئیری برزدم چون شیر بر روباه درغانی . ابوالعباس .ای روبهان کلته به خس درخزید هین کاید ز مرغزار ولایت همی ...
-
زغند
لغتنامه دهخدا
زغند. [ زَ غ َ ] (اِ) از جای برجستن باشد بر مثال آهو. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). برجستگی از جای مانند آهو. (ناظم الاطباء). خیز. جست . جستن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : کرد رو به یوزواری یک زغندخویشتن را زآن میان بیرون فکند. رودکی (یادد...
-
روباه
لغتنامه دهخدا
روباه . (اِ) نام جانوری دشتی که آن را به حیله گری نسبت کرده اند. (آنندراج ) . یکی از حیوانات پستاندار گوشتخوار و از جنس سگ که حیله گری را بدان نسبت میدهند. (ناظم الاطباء). جانوری است وحشی و گوشتخوار و پستاندار از خانواده ٔ سگ . روباه دارای پوستی نرم ...
-
چنان
لغتنامه دهخدا
چنان . [ چ ُ/ چ ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مخفف «چون آن » و «چونان ». (برهان ). مخفف «چونان » است ، یعنی چون آن . (انجمن آرا). مرکب است از لفظ «چون » که از ادات تشبیه و «آن » که اسم اشارت است ، و ناچار است بودن کاف بیانیه بعد از وی خواه مذکور بود، خواه م...
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) مروزی . ابن جبود. صاحب مجمع الفصحاء گوید: او در زمان مأمون خلیفه ٔ عباسی میزیسته و به سال 200 هَ. ق . درگذشته است و گویند مأمون را در سفر خراسان بفارسی مدح گفته و هزار دینار صلت یافته است و صاحب لباب الالبا...
-
برزدن
لغتنامه دهخدا
برزدن . [ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) زدن : آن ساعدی که خون بچکد زو ز نازکی گر برزنی بر او بر یک تار ریسمان . خسروی .اگر آسمان برزمین برزنی و گر آتش اندر جهان درزنی . فردوسی .ای به شب تار تازیان بچپ و راست برزنی آخر سر عزیز بدیوار. ناصرخسرو.تیغ اگر برزدی ...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...