کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درشونده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درشونده
لغتنامه دهخدا
درشونده . [ دَ ش َوَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) بدرون شونده . داخل شونده . وارد. ورود کننده . داخل . (از منتهی الارب ). درآینده .
-
جستوجو در متن
-
عاتی
لغتنامه دهخدا
عاتی . (ع ص ) (از: عتو). متکبر و از حد درگذرنده . (آنندراج ). || مردی درشونده در فساد که پند هیچکس نپذیرد. (مهذب الاسماء).
-
اولج
لغتنامه دهخدا
اولج . [ اَ ل َ] (ع ن تف ) درشونده تر: اولج من ریح . اولج من زُج ّ.
-
اوقب
لغتنامه دهخدا
اوقب . [ اَ ق َ ] (ع ن تف ) سخت درشونده : ذکر اوقب ؛ نره ٔ بسیار درآینده در شرم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
مقحام
لغتنامه دهخدا
مقحام .[ م ِ ] (ع ص ) گشن که به سوی ناقه رود بی آنکه رها کند او را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || درشونده ٔ در کار. (مهذب الاسماء). مردی که خود را به سختیهای بزرگ درافکند و گویند هو مقدام مقحام لیس معه احجام . ج ، مقاحیم . (از اقرب الم...
-
متنطع
لغتنامه دهخدا
متنطع. [ م ُ ت َ ن َطْ طِ ] (ع ص ) دور درشونده در سخن و به غور نگرنده . || زیرکی و باریکی کننده در امور.(آنندراج ) (منتهی الارب ). آگاه و دوراندیش و ساعی و جاهد. (ناظم الاطباء). || آن که سخن با کام افتد. (مهذب الاسماء). در کام گوینده سخن را. (منتهی ا...
-
داخل
لغتنامه دهخدا
داخل . [ خ ِ ] (ع ص ) درآینده . که درآید. که بدرون در شود. اندرون درآینده . درشونده . ج ، داخلون . (مهذب الاسماء). || درآمده . وارد. درشده . نفوذ کرده . (ناظم الاطباء). || (اِ) درون . اندرون . تو. باطن ، مقابل برون و خارج : سرزده داخل مشو میکده حمام ...