کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دردستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دردستان
لغتنامه دهخدا
دردستان . [ دَس ِ ] (نف مرکب ) دردستاننده . دردچین . ستاننده ٔ درد. دردگیرنده . || بمجاز، غمخوار : من دردستان تو نهانی تو درد دل که می ستانی ؟نظامی .
-
جستوجو در متن
-
پدماسامبهاوا
لغتنامه دهخدا
پدماسامبهاوا. [ پ َ ] (اِخ ) از روحانیان بودائی که بقرن هشتم میلادی در ناحیه ٔ اودیانا که امروز دردستان نامند، ولادت یافت و بر طریقه ٔ یوگاچاریا ازمذاهب تنترائی میرفت . پادشاه تبت موسوم به تیسرنگ دتسان (از 723 تا 736 م .) وی را به تبت خواند و او طریق...