کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درختستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درختستان
لغتنامه دهخدا
درختستان . [ دِ رَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) جایی که درخت بسیار کشته اند. جای پر از درخت و انبوه از درخت . (ناظم الاطباء). محلی که در آن درخت بسیار است . جای پردرخت . اَجَمَة. (دهار). أیک . أیکة. حَرَجَة. خیفة. (منتهی الارب ). شَجراء. (دهار). صارة. (م...
-
جستوجو در متن
-
شعرا
لغتنامه دهخدا
شعرا. [ ش ِ] (ع اِ) درختستان . || مرغزار. (دهار).
-
درقهستان
لغتنامه دهخدا
درقهستان .[ دَ ق ِ هَِ ] (اِ مرکب ) درختستان . (ناظم الاطباء).
-
شجرستان
لغتنامه دهخدا
شجرستان . [ ش َ ج َ رِ ] (اِ مرکب ) درختستان و جایی که دارای درخت باشد. (ناظم الاطباء).
-
نس
لغتنامه دهخدا
نس . [ ن َ ] (اِ) سایه . || درختستان . گلستان . || خانه . || مأخوذ از عربی ، رگ و پی و عصب . (ناظم الاطباء).
-
معیص
لغتنامه دهخدا
معیص . [ م َ ] (ع اِ) روییدنگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). روییدنگاه و درختستان انبوه و درهم . (ناظم الاطباء).
-
دشتگاه
لغتنامه دهخدا
دشتگاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) دشت جای . جایگاه هموار. بیابان علفچر : بوشکانات نواحی است همه گرمسیر و درختستان خرما و دشتگاه شبانکارگان مسعودی است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 135).
-
سایه پوش
لغتنامه دهخدا
سایه پوش . [ ی َ ] (اِ مرکب ) سایبان و شامیانه . (برهان ) (آنندراج ): سُعْنَة؛ سایه پوش بام . (منتهی الارب ).ظُلّة؛ سایه پوش و سایبان تنگ غیرفراخ . || درختستان و جای شجر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
مشجرة
لغتنامه دهخدا
مشجرة. [ م َ ج َ رَ ] (ع ص ، اِ) درختستان . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) : أرض مشجرة؛ زمین درخت دار و بسیاردرخت . (از ناظم الاطباء). زمین بسیاردرخت . (از اقرب الموارد).
-
عرینة
لغتنامه دهخدا
عرینة. [ ع َ ن َ ] (ع اِ) بیشه و درختستان که جای شیر و کفتار و گرگ و مار باشد. (منتهی الارب ). مأوای اسد و کفتار و گرگ و مار که در آن الفت کنند. گویند: لیث عرینة و لیث غابة. (از اقرب الموارد). عَرین .رجوع به عرین شود. ج ، عَرائن . (از اقرب الموارد).
-
زیر
لغتنامه دهخدا
زیر. (اِخ ) ابن بلخی در ذیل «زیر و کوه جیلویه » آرد: این قهستانی است نواحی بسیار و حومه ٔ آن زیراست و هوای آن سردسیر است و آبهای روان بسیار و دیهها داشتست نیکو اما در روزگار فترت و استیلاء ملحدان اباد اﷲ سنتهم خراب گشت و درختستان میوه هاست . و زیر،جا...
-
غینة
لغتنامه دهخدا
غینة. [ غ َ ن َ ] (ع اِ) درختستان بی آب . (منتهی الارب ). درختان بی آب . (آنندراج ). درختان درهم رفته ٔ بی آب . و اگر آب داشته باشد غیضه است . || الغینة الشجراء؛ به همان معنی مذکور یعنی درختان درهم رفته ٔ بی آب است ، چنانکه گویند: الغیضة الخضراء. (از...
-
درختناک
لغتنامه دهخدا
درختناک . [ دِ رَ ] (ص مرکب ) منسوب به درخت . جای پردرخت . (ناظم الاطباء). جای پر از درخت . درختستان . دَغِل . شَجِر. شَجراء. شَجیرة. شَعراء. صُراح . عِراق . عُقدة. غَبَرَة. غُتِل . مُعظَئِل .مُعظِل : شاجنة؛ وادی درختناک . ضَرِب ؛ جای پست همواردرختنا...
-
صارة
لغتنامه دهخدا
صارة. [ رَ ] (ع اِ) لوف الصغیر است به زبان اندلس که به پارسی آن رافیل گوش (پیل گوش ) خوانند. (برهان قاطع) (مفردات ابن بیطار) (اختیارات بدیعی ). و رجوع به صاروان شود. || درختستان . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || نافه ٔ مشک . (منتهی الارب ). || صارة...